سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گفتمان مذهبی
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • صفحه نخست
  • شهید مطهرى

    مقدمه
    کتاب شریف «الغدیر»، موجى عظیم در جهان اسلام پدید آورده است. اندیشمندان اسلامى، از زوایا و جوانب مختلف: ادبى، تاریخ، کلامى، حدیثى، تفسیرى، اجتماعى بدان نظر افکنده‏اند. آنچه از زاویه اجتماعى مى‏توان بدان نظر افکند، «وحدت اسلامى‏» است. مصلحان و دانشمندان روشنفکر اسلامى عصر ما، اتحاد و همبستگى ملل و فرق اسلامى را، خصوصا در اوضاع و احوال کنونى که دشمن از همه جوانب بدانها هجوم آورده و پیوسته با وسایل مختلف در پى توسعه خلافات کهن و اختراع خلافات نوین است، از ضروریترین نیازهاى اسلامى مى‏دانند. اساسا چنانکه مى‏دانیم وحدت اسلامى و اخوت اسلامى، سخت مورد عنایت و اهتمام شارع مقدس اسلام بوده و از اهم مقاصد اسلام است. قرآن و سنت و تاریخ اسلام گواه آن مى‏باشد. از این رو، براى برخى این پرسش پیش آمده که آیا تالیف و نشر کتابى مانند «الغدیر» -که به هر حال موضوع بحث آن، کهنترین مسئله خلافى مسلمین است- مانعى در راه هدف مقدس و ایده‏آل عالى «وحدت اسلامى‏» ایجاد نمى‏کند؟ ما لازم مى‏دانیم مقدمتا اصل مطلب را -یعنى مفهوم و حدود وحدت اسلامى- را روشن کنیم، سپس نقش کتاب شریف «الغدیر» و مؤلف جلیل القدرش، «علامه امینى‏» رضوان الله علیه، را توضیح دهیم.

    وحدت اسلامى

    مقصود از وحدت اسلامى چیست؟ آیا مقصود این است از میان مذاهب اسلامى یکى انتخاب شود، و سایر مذاهب کنار گذاشته شود. یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود، و متفرقات همه آنها کنار گذاشته شود، و مذهب جدیدى بدین نحو اختراع شود که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینکه وحدت اسلامى، به هیچوجه ربطى به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمین، اتحاد پیروان مذاهب مختلف، در عین اختلافات مذهبى، در برابر بیگانگان است؟ مخالفین اتحاد مسلمین، براى اینکه از وحدت اسلامى، مفهومى غیر منطقى و غیر عملى بسازند، آن را به نام وحدت مذهبى توجیه مى‏کنند تا در قدم اول، با شکست مواجه گردد. بدیهى است که منظور علماى روشنفکر اسلامى از وحدت اسلامى، حصر مذاهب به یک مذهب، و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها که نه معقول و منطقى است و نه مطلوب و عملى، نیست. منظور این دانشمندان، متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان. این دانشمندان مى‏گویند مسلمین مایه وفاقهاى بسیارى دارند که مى‏تواند مبناى یک اتحاد محکم گردد، مسلمین همه خداى یگانه را مى‏پرستند و همه به نبوت رسول اکرم ایمان و اذعان دارند، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است، با هم و مانند هم حج مى‏کنند و مانند هم نماز مى‏خوانند و مانند هم روزه مى‏گیرند و مانند هم تشکیل خانواده مى‏دهند و داد و ستد مى‏نمایند و کودکان خود را تربیت مى‏کنند و اموات خود را دفن مى‏نمایند. و جز در امورى جزئى، در این کارها با هم تفاوتى ندارند. مسلمین همه از یک نوع جهان بینى برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و با شکوه و سابقه‏دار شرکت دارند. وحدت در جهان‏بینى، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقدات مذهبى، در پرستشها و نیایشها، در آداب و سنن اجتماعى خوب مى‏تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتى عظیم و هایل به وجود آورد که قدرتهاى عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند، خصوصا اینکه در متن اسلام بر این اصل تاکید شده است. مسلمانان به نص صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصى آنها را به یکدیگر مربوط مى‏کند. با این وضع چرا مسلمین از این همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نکنند؟ از نظر این گروه از علماى اسلامى، هیچ ضرورتى ایجاب نمى‏کند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامى، صلح و مصالحه و گذشتى در مورد اصول یا فروع مذهبى خود بنمایند. همچنانکه ایجاب نمى‏کند که مسلمین در باره اصول و فروع اختلافى فیمابین، بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند. تنها چیزى که وحدت اسلامى، از این نظر، ایجاب مى‏کند، این است که مسلمین -براى اینکه احساسات کینه‏توزى در میانشان پیدا نشود، یا شعله‏ور نگردد- متانت را حفظ کنند، یکدیگر را سب و شتم ننمایند، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق یکدیگر را مسخره نکنند، و بالاخرة، عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند. و در حقیقت -لا اقل- حدودى را که اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام، لازم دانسته است، در باره خودشان رعایت کنند: ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن.

    براى برخى این تصور پیش آمده که مذاهبى که تنها در فروع با یکدیگر اختلاف دارند، مانند شافعى و حنفى، مى‏توانند با هم برادر باشند و با یکدیگر در یک صف قرار گیرند، اما مذاهبى که در اصول با یکدیگر اختلاف نظر دارند به هیچ وجه نمى‏توانند با یکدیگر برادر باشند. از نظر این دسته، اصول مذهبى مجموعه‏اى به هم پیوسته است و به اصطلاح اصولیون از نوع «اقل و اکثر ارتباطى‏»است، آسیب دیدن یکى عین آسیب دیدن همه است. علیهذا آنجا که مثلا اصل «امامت‏» آسیب مى‏پذیرد و قربانى مى‏شود، از نظر معتقدین به این اصل، موضوع وحدت و اخوت منتفى است. و به همین دلیل شیعه و سنى به هیچ وجه نمى‏تواند دست یکدیگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در یک جبهه قرار گیرند، دشمن هر که باشد. گروه اول به این گروه پاسخ مى‏دهند، مى‏گویند: دلیلى ندارد ما اصول را در حکم یک مجموعه به هم پیوسته بشماریم، و از اصل «یا همه یا هیچ‏» در اینجا پیروى کنیم. اینجا جاى قاعده المیسور لا یسقط بالمعسور و ما لا یدرک کله لا یترک کله است. سیره و روش شخص امیر المؤمنین على، علیه السلام، براى ما بهترین و آموزنده‏ترین درسهاست. على، علیه السلام، راه و روشى بسیار منطقى و معقول که شایسته بزرگوارى مانند او بود اتخاذ کرد. او براى احقاق حق خود، از هیچ کوششى خوددارى نکرد، همه امکانات خود را به کار برد که اصل امامت را احیا کند، اما هرگز از شعار «یا همه یا هیچ‏» پیروى نکرد. بر عکس، اصل ما لا یدرک کله لا یترک کله را مبناى کار خویش قرار داد. على در برابر ربایندگان حقش قیام نکرد و قیام نکردنش اضطرارى نبود، بلکه کارى حساب شده و انتخاب شده بود. او از مرگ بیم نداشت، چرا قیام نکرد، حداکثر این بود که کشته شود، کشته شدن در راه خدا منتهاى آرزوى او بود، او همواره در آرزوى شهادت بود و با آن، از کودک به پستان مادر مانوس‏تر بود. على در حساب صحیحش بدین نکته رسیده بود که مصلحت اسلامى در آن شرائط ترک قیام و بلکه همگامى و همکارى است. خود کرارا به این مطلب تصریح مى‏کند. در یکى از نامه‏هاى خود به مالک اشتر (نامه 62 از نامه‏هاى «نهج البلاغه‏» مى‏نویسد: فامسکت یدى حتى رایت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام، یدعون الى محق دین محمد صلى الله علیه و آله، فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله، ارى فیه ثلما او هدما تکون المصیبة به على اعظم من فوت ولایتکم التى انما هى متاع ایام قلائل. - من اول دست خود را پس کشیدم، تا دیدم گروهى از مردم از اسلام باز گشتند و مردم را به نابودى دین محمد (ص) دعوت مى‏کنند. پس ترسیدم که اگر به یارى اسلام و مسلمین بر نخیزم شکاف یا انهدامى در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از فوت خلافت چند روزه بسى بیشتر است.

    در شوراى شش نفرى پس از تعیین و انتخاب عثمان به وسیله عبد الرحمن بن عوف، على علیه السلام، شکایت و هم آمادگى خود را براى همکارى اینچنین بیان کرد: لقد علمتم انى احق الناس بها من غیرى، و و الله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین، و لم یکن فیها جور الا على خاصة (نهج البلاغه، خطبه 72) یعنى: شما خود مى‏دانید من از همه براى خلافت شایسته‏ترم، و حال به خدا قسم مادامى که کار مسلمین روبراه باشد، و رقیبان من تنها به کنار زدن من قناعت کنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتى نخواهم کرد و تسلیم خواهم بود.

    اینها مى‏رساند که على، اصل «یا همه یا هیچ‏» را در این مورد محکوم مى‏دانسته است. نیازى نیست در باره روش و سیره على علیه السلام در این موضوع بیشتر بحث شود، شواهد و دلائل تاریخى در این زمینه فراوان است.

    علامه امینى

    اکنون نوبت آن است که ببینیم علامه بزرگوار آیت الله امینى، مؤلف جلیل القدر «الغدیر» از کدام دسته است و چگونه مى‏اندیشیده است؟ آیا ایشان وحدت و اتحاد مسلمین را تنها در دایره تشیع قابل قبول مى‏دانسته‏اند، یا دایره اخوت اسلامى را وسیعتر مى‏دانسته و معتقد بوده‏اند اسلام که با اقرار و اذعان به شهادتین محقق مى‏شود، خواه ناخواه حقوقى را به عنوان حق مسلمان بر مسلمان ایجاد مى‏کند و صله اخوت و برادرى که در قرآن به آن تصریح شده میان همه مسلمین محفوظ است. علامه امینى به این نکته -که لازم است نظر خود را در این موضوع روشن کنند و اینکه نقش الغدیر در وحدت اسلامى چیست، آیا مثبت است یا منفى؟- خود کاملا توجه داشته‏اند و براى اینکه از طرف معترضان -اعم از آنان که در جبهه مخالف خودنمایى مى‏کنند و آنهایى که در جبهه موافق خود را جا زده‏اند- مورد سوء استفاده واقع نشود، نظر خود را مکرر توضیح داده و روشن کرده‏اند. علامه امینى طرفدار وحدت اسلامى هستند و با نظرى وسیع و روشن‏بیانه بدان مى‏نگرند. معظم له در فرصتهاى مختلف در مجلدات الغدیر این مسئله را طرح کرده‏اند و ما قسمتى از آنها را در اینجا نقل مى‏کنیم:

    در مقدمه جلد اول، اشاره کوتاهى مى‏کنند به اینکه الغدیر، چه نقشى در جهان اسلام خواهد داشت. مى‏گویند: «و ما اینهمه را خدمت به دین، و اعلاء کلمه حق، و احیاء امت اسلامى مى‏شماریم.»

    در جلد سوم، صفحه 77، پس از نقل اکاذیب ابن تیمیه و آلوسى و قصیمى، مبنى بر اینکه شیعه برخى از اهل بیت را، از قبیل زید بن على بن الحسین دشمن مى‏دارد، تحت عنوان « نقد و اصلاح‏» مى‏گویند: «... این دروغها و تهمتها تخم فساد را مى‏کارد و دشمنیها را میان امت اسلام بر مى‏انگیزد و جماعت اسلام را تبدیل به تفرقه مى‏نماید و جمع امت را متشتت مى‏سازد و با مصالح عامه مسلمین تضاد دارد.»

    نیز در جلد سوم، صفحه 268، تهمت سید رشید رضا را به شیعه، مبنى بر اینکه «شیعه از هر شکستى که نصیب مسلمین شود خوشحال مى‏شود تا آنجا که پیروزى روس را بر مسلمین در ایران جشن گرفتند» نقل مى‏کنند، و مى‏گویند:« این دروغها ساخته و پرداخته امثال سید محمد رشید رضاست. شعیان ایران و عراق که قاعدتا مورد این تهمت هستند، و همچنین مستشرقان و سیاحان و نمایندگان ممالک اسلامى و غیرهم، که در ایران و عراق رفت و آمد داشته و دارند خبرى از این جریان ندارند، شیعه بلا استثناء براى نفوس و خون و حیثیت و مال عموم مسلمین اعم از شیعه و سنى احترام قائل است. هر وقت مصیبتى براى عالم اسلام در هر کجا و هر منطقه و براى هر فرقه پیش آمده است، در غم آنها شریک بوده است. شیعه هرگز اخوت اسلامى را که در قرآن و سنت بدان تصریح شده محدود به جهان تشیع نکرده است. و در این جهت فرقى میان شیعه و سنى قائل نشده است.»

    نیز در پایان جلد سوم، پس از انتقاد از چند کتاب از کتب قدما، از قبیل عقد الفرید ابن عبد ربه، الانتصار ابو الحسین خیاط معتزلى، الفرق بین الفرق ابو منصور بغدادى، الفصل ابن حزم اندلسى، الملل و النحل محمد بن عبد الکریم شهرستانى، منهاج السنه ابن تیمیه، و البدایة و النهایه ابن کثیر و چند کتاب از کتب متاخرین، از قبیل تاریخ الامم الاسلامیه شیخ محمد خضرى، فجر الاسلام احمد امین، الجولة فى ربوع الشرق الادنى محمد ثابت مصرى، الصراع بین الاسلام و الوثنیه قصیمى، و الوشیعه موسى جار الله مى‏گویند: هدف ما از نقل و انتقاد این کتب، این است که به امت اسلام اعلام خطر کنیم و آنان را بیدار نماییم که این کتابها بزرگترین خطر را براى جامعه اسلامى به وجود مى‏آورد، زیرا وحدت اسلامى را متزلزل مى‏کند، صفوف مسلمین را مى‏پراکند، هیچ عاملى بیش از این کتب صفوف مسلمین را از هم نمى‏پاشد و وحدتشان را از بین نمى‏برد و رشته اخوت اسلامى را پاره نمى‏کند. »

    علامه امینى در مقدمه جلد پنجم، تحت عنوان «نظریة کریمة‏» به مناسبت یکى از تقدیرنامه‏هایى که از مصر، در باره الغدیر رسیده است، نظر خود را در این موضوع کاملا روشن مى‏کنند و جاى هیچ تردیدى باقى نمى‏گذارند، مى‏گویند: «عقاید و آراء در باره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامى را که قرآن کریم با جمله انما المؤمنون اخوة بدان تصریح کرده پاره نمى‏کند، هر چند کار مباحثه علمى و مجادله کلامى و مذهبى به اوج خود برسد، سیره سلف و در راس آنها صحابه و تابعین همین بوده است. «ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام، با همه اختلافى که در اصول و فروع با یکدیگر داریم، یک جامع مشترک داریم و آن ایمان به خدا و پیامبر خداست. در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است.» «ما مؤلفان اسلامى همه در زیر پرچم حق زندگى مى‏کنیم و در تحت قیادت قرآن و رسالت نبى اکرم انجام وظیفه مى‏نماییم. پیام همه ما این است که: ان الدین عند الله الاسلام و شعار همه ما «لا اله الا الله و محمد رسول الله‏» است. آرى ما حزب خدا و حامیان دین او هستیم!»

    علامه امینى در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان «الغدیر یوحد الصفوف فى الملا الاسلامى‏» مستقیما وارد بحث نقش الغدیر در وحدت اسلامى مى‏شوند. معظم له، در این بحث، اتهامات کسانى را که مى‏گویند الغدیر موجب تفرقه بیشتر مسلمین مى‏شود، سخت رد مى‏کنند، و ثابت مى‏کنند که بر عکس، الغدیر بسیارى از سوء تفاهمات را از بین مى‏برد و موجب نزدیکتر شدن مسلمین به یکدیگر مى‏گردد. آنگاه اعترافات دانشمندان اسلامى غیر شیعه را در این باره شاهد مى‏آورند و در پایان، نامه شیخ محمد سعید دحدوح را به همین مناسبت نقل مى‏کنند.

    ما براى پرهیز از اطاله بیشتر، از نقل و ترجمه تمام گفتار علامه امینى تحت عنوان بالا که همه در توضیح نقش مثبت الغدیر در وحدت اسلامى است صرف نظر مى‏کنیم، زیرا آنچه نقل کردیم براى اثبات مقصود کافى است.

    نقش مثبت الغدیر، در وحدت اسلامى از این نظر است که اولا منطق مستدل شیعه را روشن مى‏کند و ثابت مى‏کند که گرایش در حدود صد میلیون مسلمان به تشیع -برخلاف تبلیغات زهرآگین عده‏اى- مولود جریانهاى سیاسى یا نژادى و غیره نبوده است، بلکه یک منطق قوى متکى به قرآن و سنت موجب این گرایش شده است، ثانیا ثابت مى‏کند که پاره‏اى اتهامات به شیعه -که سبب فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است- از قبیل اینکه شیعه غیر مسلمان را بر مسلمان غیر شیعه ترجیح مى‏دهد و از شکست مسلمانان غیر شیعه از غیر مسلمان شادمان مى‏گردد، و از قبیل اینکه شیعه به جاى حج به زیارت ائمه مى‏رود، یا در نماز چنین مى‏کند و در ازدواج موقت چنان، به کلى بى‏اساس و دروغ است، ثالثا شخص شخیص امیر المؤمنین على علیه السلام را که مظلومترین و مجهول القدرترین شخصیت بزرگ اسلامى است و مى‏تواند مقتداى عموم مسلمین واقع شود، و همچنین ذریه اطهارش را به جهان اسلام معرفى مى‏کند.

    برداشت دیگران از الغدیر

    برداشت بسیارى از دانشمندان بى‏غرض مسلمان غیر شیعه از «الغدیر» همین است که ما گفتیم. محمد عبد الغنى حسن مصرى، در تقریظ خود بر الغدیر که در مقدمه جلد اول، چاپ دوم، چاپ شده است مى‏گوید: «از خداوند مسئلت مى‏کنم که برکه آب زلال شما را (غدیر در عربى به معناى گودال آب است) سبب صلح و صفا میان دو برادر شیعه و سنى قرار دهد که دست به دست هم داده، بناء امت اسلامى را بسازند.»

    عادل غضبان مدیر مجله مصرى «الکتاب‏» -در مقدمه جلد سوم- مى‏گوید: «این کتاب، منطق شیعه را روشن مى‏کند و اهل سنت مى‏توانند به وسیله این کتاب شیعه را به طور صحیح بشناسند. شناسایى صحیح شیعه سبب مى‏شود که آراء شیعه و سنى به یکدیگر نزدیک شود، و مجموعا صف واحدى تشکیل دهند.»

    دکتر محمد غلاب، استاد فلسفه در دانشکده اصول دین جامع ازهر، در تقریظى که بر الغدیر نوشته و در مقدمه جلد چهارم چاپ شده مى‏گوید: «کتاب شما در وقت بسیار مناسبى به دستم رسید، زیرا اکنون مشغول جمع‏آورى و تالیف کتابى در باره زندگى مسلمین از جوانب مختلف هستم، لهذا خیلى مایلم که اطلاعات صحیحى در باره شیعه امامیه داشته باشم. کتاب شما به من کمک خواهد کرد و من دیگر مانند دیگران در باره شیعه اشتباه نخواهم کرد.»

    دکتر عبد الرحمن کیالى حلبى، در تقریظ خود که در مقدمه جلد چهارم الغدیر چاپ شده، پس از اشاره به انحطاط مسلمین در عصر حاضر، و اینکه چه عواملى مى‏تواند مسلمین را نجات دهد، و پس از اشاره به اینکه شناخت صحیح وصى پیغمبر اکرم یکى از آن عوامل است، مى‏گوید: «کتاب الغدیر و محتویات غنى آن، چیزى است که سزاوار است هر مسلمانى از آن آگاهى یابد، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهى کرده‏اند، و حقیقت کجاست. ما به این وسیله باید گذشته را جبران کنیم و با کوشش در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم.»

    آرى آن بود وجهه نظر علامه امینى در باره مسئله مهم اجتماعى عصر ما، و این است عکس العمل نیکوى آن در جهان اسلام. رضوان الله علیه

    منبع: سایت شهید مطهرى



    حق‌شناس ::: سه شنبه 86/9/20::: ساعت 11:14 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشتهاى وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 44
    بازدید دیروز: 46
    کل بازدید :356206

    >>اوقات شرعی <<

    >> معرفى <<
    گفتمان مذهبی
    مدیر وبلاگ : حق‌شناس[100]
    نویسندگان وبلاگ :
    حبیب[8]


    >> پیوندهای روزانه <<

    >> لوگوى وبلاگ <<
    گفتمان مذهبی

    >> یادداشتهاى قبلى <<

    >> سایتهاى مفید <<

    >> لینک دوستان <<

    >>اشتراک در خبرنامه<<