سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گفتمان مذهبی
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • صفحه نخست
  • گزارش تحقیقى کورتین وینزر فرستاده پیشین آمریکا در خاورمیانه از شبکه قدرت سلفیون ـ بخش اول

    ترجمه: محمد اسماعیل نوذرى

    توضیح:
    تا کنون آثار واسناد فراوانى در باب ایدئولوژى وهابیت و سلفى‌هایى که امروز فرماندهى و بدنه تروریسم در خاورمیانه را در اختیار دارند منتشر شده اما اغلب این گزارش ها که متعلق به مراکز امنیتى و تحقیقاتى آمریکا است با یک نقص بزرگ روبه رو بوده‌اند و آن این که ملاحظه مراتب دوستى استراتژیک ریاض وکاخ سفید باعث شده پرسش هاى تاریخى در باب نحوه انتشار وانتقال جریان وهابیت از شبه جزیره عربستان به اقصى نقاط جهان و همین طور ابهام هاى مربوط به ظهور نسل جدید نو وهابى یعنى طالبان والقاعده بى‌پاسخ بماند.
    شاید گزارش تحقیقى دیپلمات کهنه کار آمریکا در mideast monitor از این جهت ارزشمند وشایان توجه است که مطالبى را به‌طور بى‌پروا در سه حوزه مهم: چگونگى قدرت یابى وهابیت، بهره بردارى حکومتگران سعودى از ایدئولوژى و علماى وهابى و سلفى، موارد تبانى ایالات متحده با سعودى‌ها، بازگو مى‌کند که قاطبه کارشناسان و گزارشگران آمریکا از طرح آنها امتناع مى‌ورزیدند.
    گزارش کورتین وینزر از جهات دیگر نیز حائز اهمیت است. او به عنوان فرستاده ویژه آمریکا به خاورمیانه در دوره و حکومت ریگان شاهد عینى دوران شکل گیرى یکى از پیمان هاى تاریخى میان ریاض و واشنگتن در دهه 90 بوده است، پیمانى که در نهایت به ظهور طالبان و القاعده منجر شد و وهابیون با امضاى دولتمردان وقت آمریکا اجازه یافتند در فراسوى مرزها به تسلیح و تجهیز جوانان کشورهاى فقیر آفریقایى و آسیایى درجهت آرمانهاى ایدئولوژیک خویش مبادرت کنند.
    وینزر در گزارش خود خطاب به مراکز امنیتى آمریکا که از موج تروریسم هوشمند جنگجویان سلفى کلافه وسردرگمند، نکات هشدار دهنده‌اى را درباب تشخیص هاى اشتباه بوش از جریانات اسلامى یاد آورى مى‌کند. او ضمن بیان انحراف هاى آئین وهابیت از اسلام و اعتقادات اصیل مسلمانان، نشان مى‌دهد که چگونه این تشخیص هاى شتابزده و حساب نشده به نوشتن لیست نادرست از گروه هاى تروریستى در کاخ سفید و تقابل آمریکا با ایران شیعه منجر شد.
    نویسنده گزارش «وهابیت به مثابه فاشیسم ایدئولوژیک» در کارنامه خویش سابقه تصدى سفارت آمریکا در کاستاریکا در خلال سال هاى 1985-1983 را دارد. وى رئیس و مالک شرکت آمریکایى مارمت است و در هیأت مدیره چند سازمان سیاستگذارى عمومى از جمله مؤسسه ویلیام اچ دانر، مؤسسه اطلس در امور تحقیقات اقتصادى، مرکز تحقیقات رسانه و انستیتو هودسون کار مى‌کند.


    سیر قدرت یابى وهابیت

    وهابیت، برگرفته از آموزه هاى محمد بن عبدالوهاب، چهره متعصب قرن هجدهم از اهالى نواحى مرکزى عربستان است. وهابى‌ها همچون اغلب جریانهاى رادیکال مذهبى از جمع بین قدرت دولت و ایدئولوژى و تز استقرار خلافت دفاع مى‌کنند. (خلافت شکلى از حکومت است که برخى فرمانروایان وقت با ادعاى جانشینى پیامبر در عصرگسترش جهان اسلام آن را اختیار کردند.)
    آنچه وهابیت را از سایر جریان هاى دینى در جهان تسنن متمایز مى‌سازد، اشتغال و تلاش وهابى‌ها به تصفیه و پاکسازى سایر فرق اسلامى از جمله، شیعیان، صوفیه و سایر نحله هاى مسلمانان است که تفسیر مخدوش و تحریف شده وهابیت از اسلام را نمى‌پذیرند. در سال 1744 ابن عبدالوهاب با آل سعود پیمانى تاریخى بست و به اقدام هاى خود دایر بر حذف و نابودى سایر رقباى مذهبى وجهه قانونى داد.
    در مقابل، آل سعود هم از اقدام هاى متعصبان وهابى مبنى بر آنچه این فرقه پاکسازى زمین از لوث وجود «کافران» مى‌خواند، پشتیبانى کرد. درسال 1801، جنگجویان وهابى و سعودى به عراق فعلى حمله کردند و کربلا شهر مقدس شیعیان را مورد غارت و چپاول قرار دادند که در نتیجه این تهاجم بیش از 4 هزار نفر کشته شدند. سعودى‌ها پس از تصرف مکه و مدینه، قبور مقدس اولیاى شیعه نظیر جنات البقیع ـ که قبور 4 تن از 12 امام شیعه در آن واقع است ـ با خاک یکسان کردند. (با این ادعا که وجود مقبره «بدعت» است.)
    علماى وهابى به پاس حمایت و پشتیبانى خود از سلطه خانواده سلطنتى بر حوزه هاى سیاسى، امنیتى و اقتصادى، توانستند نظارت و کنترل نهادهاى مذهبى و آموزشى دولتى را بدست گیرند و اجازه یافتند تا تفسیر خشک و سختگیرانه خود از شریعت اسلامى را به مورد اجرا بگذارند. وهابیت تا دهه 60 تا حد زیادى به شبه جزیره عربستان محدود مى‌شد، اما در دهه 60 که پادشاهى سعودى به اعضاى تندروى جمعیت اخوان المسلمین که از آزار و شکنجه حکومت جمال عبدالناصر مى‌گریختند، پناه داد، میان اصول عقیدتى بدوى اما جدا افتاده و منزوى وهابیت ـ یعنى ایدئولوژى رسمى سعودى ـ با تعالیم سلفى برخى مؤسسین اخوان المسلمین که حاکمان سکولار عرب را به مثابه کافران و اهداف مشروع جنگ مقدس و جهاد معرفى و محکوم مى‌کرد، امتزاج و پیوندى حاصل شد. این ترکیب تازه در واقع تلفیق محافظه کارى فرهنگى و اجتماعى وهابیت و رادیکالیسم سیاسى اخوانى‌ها بود که موجب پدید آمدن گونه ستیزه جوى وهابیت شد که سرانجام القاعده از آن پدید آمد.
    اصطلاحات نادرستى مانند فاشیسم مذهبى که برخى محافل غرب بارها به اشتباه از آنها براى اشاره به همه اشکال اسلامگرایى استفاده کرده اند، امروز براى نامگذارى وهابیت مناسب به نظر مى‌رسند. امتناع فرقه وهابى از پذیرش حقوق فردى، تحقیر وتخفیف حقوق و شأن و منزلت زنان، بى اعتنایى به ارزش هاى واقعى و فطرى حیات انسان و تشویق خشونت بر ضد حریفانش که آنها را کافر مى‌نامد همگى از جمله مواردى است که در میان جنبش هاى اصولگراى اسلامى نظیر ندارد.
    جیمز وولسى رئیس سابق سازمان CIA، براى توصیف وهابیت از عبارت «توتالیتاریانیسم تئوکراتیک» استفاده مى‌کند، عبارتى که هم تمایل جریان وهابى به کسب قدرت در جزیى ترین شئون حیات روزمره مسلمانان و هم جاه طلبى هاى جهانى آن را برجسته مى‌سازد. وى همچنین به این نکته اشاره مى‌کند که مریدان فرقه وهابى با بر افراشتن بیرق اسلام، منافع ملى، سیاسى و یا سرزمینى خاصى را دنبال نمى‌کنند. با همین نگاه ایمن الظواهرى مرد شماره 2 القاعده، به لحنى تند گروه اسلامگراى فلسطینى حماس و جمعیت اخوان المسلمین مصر را به دلیل شرکت در انتخابات ملى محکوم کرد.
    درخلال دهه 70، روحانیون وهابى گسترش این آمیزه به اصطلاح انقلابى و بدوى عقیدتى را در سطح دانشگاه ها و مساجد سعودى ترویج کردند زیرا سعودى‌ها مى‌پنداشتند که وهابیت به مثابه سد و مانعى در برابر تهدید ناشى از غربى شدن فرهنگ وچتر مصونیتى براى فساد ناشى از افزایش قیمت نفت که از دهه 70 شروع شد، است. اشغال مسجد اعظم در مکه از سوى طلبه هاى تا بن دندان مسلح وهابى در سال 1979 زنگ خطر را براى سعودى‌ها به صدا در آورد. پس از این خانواده سلطنتى در پى فرصتى بودند که در سایه آن افراط گرایى فزاینده و رو به رشد ناشى از نسل تازه وهابیت را تغییر جهت دهند. تهاجم شوروى به افعانستان همان نقطه انحرافى بود که خاندان سلطنتى روى آن انگشت نهاد.
    سعودى‌ها با همکارى و مساعدت سازمان اطلاعات و امنیت داخلى پاکستان (ISI) و سازمان CIA روى برنامه کمک به مجاهدین افغان به طور گسترده سرمایه گذارى کردند. دراین راستا آنها به منظور نشر ادبیات و ایدئولوژى نو وهابى در اردوگاههاى پراکنده و نامنظم پناهندگان افغان در پاکستان، از مدارس تندرو و افراطى حمایت مالى وسیع کردند. آنها همچنین، هزاران طلبه داوطلب را از عربستان سعودى و سایر کشورهاى عربى براى جنگ دوشادوش مجاهدین به افغانستان گسیل کردند. این به اصطلاح «اعراب افغان» پس از عقب نشینى شوروى از افغانستان در سال 1988 در مناطق گسترده اى از جهان پراکنده شدند و به نام اسلام به مبارزه با حریفان شان که همچنان آنها را کافران مى‌خوانند، ادامه دادند. دراین مسیر واعظان ستیزه جوى وهابى نیز با آنها همراه شدند. در واقع این طیف ـ اعراب افغان ـ ستون فقرات القاعده را مى‌سازند.
    ستاد عملیاتى القاعده در ابتدا در بخش هایى از سودان لانه گزیده بود، اما در پى اشغال کابل توسط طالبان به افغانستان کوچ کرد. طالبان نیروى افغان تازه اى بود که اعضاى آن از مدارس وهابى جذب شده بودند و پاکستانى‌ها به آنها آموزش دادند. برهمین اساس غایت و آرمان طالبان برپایى دولت الگو و نمونه وهابى در افغانستان بود. خاندان سعودى، در پاسخ به فشارهاى زیاد واشنگتن تابعیت سعودى بن لادن را لغو کرد اما در زمینه مقابله با مؤسسه وهابى در داخل و خارج از کشور که اغلب در پوشش نهادهاى خیریه فعالیت داشتند، اقدام چندانى به عمل نیاورد. این در حالى بود که تهاجم ایدئولوژیک وهابیت در سراسر جهان متکى بر کمک هاى نقدى و پشتیبانى مالى حکومت سعودى بود و پول القاعده از طریق همین مؤسسه هاى خیریه جمع آورى مى‌شد.
    بسیارى عقیده دارند که اسامه بن لادن با شاهزاده ترکى الفیصل ـ که در زمان راه اندازى اعراب افغان و تأسیس طالبان ریاست نهاد قدرتمند سازمان اطلاعات و امنیت حکومت سعودى را در دست داشت ـ در اواسط دهه 90 به یک توافق مهم رسیده است که به موجب آن توافق، القاعده پادشاهى را هدف حملات خود قرار نخواهد داد و پادشاهى سعودى هم مانع از جمع آورى و انتقال کمک مؤسسه‌هاى سعودى براى القاعده نخواهد شد و بن لادن را هم مسترد نخواهد کرد. شاید پیرو همین پیمان نامه تاریخى بود که القاعده پیش از 11 سپتامبر، به کلى از انجام حملات به اهداف سعودى در عربستان خوددارى کرد. اما پس از 11 سپتامبر براى مدتى حکومت سعودى تحت فشار واشنگتن، برنامه سرکوب سلول‌هاى مخفى القاعده در عربستان را آغاز کرد، حملات تروریستى و درگیرى میان نیروهاى پلیس سعودى و ستیزه جویان وهابى پس از ماه مه 2003 به‌طور مرتب روى داده است. با این وجود به نظر مى‌رسد که بیشتر گروه هاى تروریستى وابسته به القاعده همچنان به همان «پیمان نامه تاریخى با ترکى الفیصل» احترام مى‌گذارند؛ زیرا صدها نفر از اعضاى خاندان سلطنتى سعودى بدون واهمه از به قتل رسیدن به سراسر نقاط جهان سفر مى‌کنند.
    از نشانه‌هاى دیگر این بده بستان میان القاعده و سعودى‌ها این است که تروریست‌ها صنعت نفت حساس و آسیب پذیر این کشور را تنها یک بار هدف حملات قرار دادند. پادشاهى سعودى هم با وجود همکارى محدود با واشنگتن در زمینه کنترل منابع مالى تروریست‌ها، متقابلاً به تعهد خود مبنى بر گسترش وهابیت در داخل و خارج از کشور پایبند مانده است و این امکان را فراهم کرده که همچنان شمار فزاینده سربازان متعصب و مشتاق براى سازمان‌هاى تروریستى در خاک این کشور تربیت و تجهیز شوند.


    آموزه هاى سیاسى نو وهابیت:
    افلاطون مى‌گوید: انسان نیازمند راهنماى مناسب و فطرت نیکوست، در این صورت در میان همه موجودات به فرهیخته‌ترین و ملکوتى‌ترین موجود تبدیل مى‌شود. اما در صورت آموزش نادرست به وحشى‌ترین موجودات زمینى بدل خواهد شد.
    برآورد مى‌شود که بیشتر از یک سوم برنامه هاى آموزشى مدارس دولتى در عربستان سعودى به تعالیم وهابى اختصاص دارد. بخشى از متون درسى مدارس سعودى پس از 11 سپتامبر در رسانه‌هاى آمریکا نقل شد که جنجال‌هاى زیادى را برانگیخت. مثلاً یک کتاب درسى به دانش آموزان کلاس 9 این را القا مى‌کند که روز داورى فرا نمى‌رسد مگر آن که مسلمانان با یهودیان جنگیده و آنها را بکشند. در حالى که در متن دیگر آمده: بر مسلمانان واجب است تا کافران را دشمنان خود بشمارند. حکومت سعودى که به دنبال این افشاگرى‌ها آشفته و سردرگم بود، مدعى شد که بررسى و بازنگرى برنامه‌هاى آموزشى مدارس کشور را در دستور کار قرار داده است و وعده داد که تمامى چنین متونى از کتاب‌هاى درسى حذف خواهند شد. با این وجود، سال گذشته فریدام هوز(Freedom House) گزارش جامعى درباره برنامه هاى آموزشى جدید عربستان منتشر کرد و در خاتمه چنین نتیجه گیرى کرد که: «اشاعه و تبلیغ ایدئولوژى نفرت و دشمنى نسبت به مذاهب وآئین‌هاى دیگر شامل مسیحیان، یهودیان، شیعیان، هندوها، صوفى‌ها و مسلمانان سنى که از آموزه‌ها و تعالیم وهابیت پیروى نمى‌کنند و بى ایمان و کافر تلقى مى‌شوند، همچنان ادامه دارد.» بعضى از تحلیلگران ارتباط میان تعالیم وهابیت و اقدامات وهابیون را رد مى‌کنند، زیرا معتقدند صرف اعتقاد به آئین و مرامى بشدت محافظه کار و مخالف با تکثرگرایى لزوماً از کسى، یک انسان بى رحم نمى‌سازد. اما این دیدگاه و استدلال کاملاً بى پایه و اساس است زیرا اگر تنها یک درصد از 5 میلیون دانش آموز سعودى تحت تأثیر تعالیم وهابى، به خشونت متوسل شوند، در این صورت 50 هزار نیروى جنگجو پدید مى‌آید. تعجبى ندارد که خود بن لادن هم در پیام صوتى آوریل 2006 دخالت خارجى‌ها در برنامه هاى آموزشى مدارس سعودى را محکوم کرد. علاوه بر این، روحانیون وهابى در عربستان سعودى که از به اصطلاح جهاد علیه دشمنان اسلام درخارج از کشور دفاع مى‌کنند، از این تعالیم پشتیبانى مى‌کنند. مخصوصاً تحریک به خشونت بر ضد شیعیان رایج و متداول است تا جایى که در دسامبر سال، 2006 یک روحانى عالیرتبه نزدیک به خانواده سعودى به نام «عبدالرحمن البراک» شیعیان را به عنوان فرقه ضاله حتى خطرناکتر از یهودیان و مسیحیان محکوم کرد.
    در نوامبر سال 2006، 26 روحانى وهابى که بیشتر آنها واعظان و سخنرانان مطالعات اسلامى در دانشگاه هاى مختلف کشور بودند و از حمایت مالى حکومت سعودى برخوردارند، فتواى جنگ بر ضد نیروهاى آمریکایى در عراق را صادر کردند. دو مقام سعودى در مصاحبه اى با رسانه‌هاى غربى این فتوا را محکوم کردند اما در مورد باز پس گیرى فتوا مطلبى در رسانه‌هاى محلى به عربى منتشر نشد. چند ماه بعد، یک گروه مخالف با دولت سعودى نوار ویدئویى را منتشر کرد. صالح بن محمد اللحیدان ریاست شوراى عالى قضایى عربستان سعودى در نوار ویدئویى به جوانان سعودى حاضر در مسجدى دولتى توصیه مى‌کند که چطور به داخل خاک عراق رخنه کنند و با نیروهاى ایالات متحده بجنگند، همچنین به آنها اطمینان مى‌دهد که نیروهاى امنیتى سعودى پس از بازگشت به کشور، آنها را مجازات نخواهد کرد. هرچند لحیدان آشکارا اظهارات خود را پس گرفت اما نوارهاى ویدئویى روحانیون برجسته سعودى که مردم را به برپاکردن جنگ وشورش مقدس در عراق و نقاط دیگر تشویق مى‌کنند، همچنان دست به دست مى‌چرخد.


    صدور کینه و خصومت به اقصى نقاط جهان:
    با وجود این که شهروندان سعودى همچنان به عنوان پیشتازان وصف اول پشتیبانان افراط گرایى مذهبى در سراسر جهان هستند، اما ساز وکار اشاعه و رشد ایدئولوژى وهابیت در خارج از عربستان قرار دارد. سعودى‌ها در طول 2 دهه گذشته حداقل 87 بیلیون دلار براى اشاعه و تبلیغ وهابیت در خارج از کشور هزینه کرده اند. و عقیده بر این است که با افزایش سرسام آور قیمت نفت در 2 سال گذشته، میزان سرمایه گذارى سعودى‌ها دراین زمینه باز هم افزایش یافته است. قسمت عمده اى از این سرمایه ها صرف ساخت و تأمین هزینه هاى اجرایى مساجد، مدارس و سایر مؤسسه هاى مذهبى مى‌شود که وهابیت را تبلیغ و ترویج مى‌کنند. همچنین حکومت سعودى از تربیت امامان جماعت وهابى، نفوذ و تسلط بر رسانه‌هاى گروهى، انتشار نشریات، توزیع کتاب‌هاى درسى و مجلات وهابى و اعطاى هدایا و جوایز به دانشگاه هاى تحت نفوذ این فرقه حمایت مى‌کند.
    میزان سرمایه گذارى سعودى‌ها در ترویج وهابیت یک رقم افسانه اى است. حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروى و کومینترن آن، در مقایسه با سعودیها تنها حدود 7 بیلیون دلار براى تبلیغ ایدئولوژى کمونیسم در سراسر جهان در خلال سالهاى 1921 و 1991 هزینه کردند. فقدان سلسله مراتب رسمى در سازمان روحانیت موجب مى‌شود مؤسسات مذهبى سنتى در مواجهه با فعالیت هاى مبلغان وهابى که حالتى سازمان یافته و بشدت تشکیلاتى دارد، تضعیف شوند. بیشتر مسلمانان تسنن براى بهره مندى از ارشاد و راهنمایى مذهبى به امامان محلى خود تکیه دارند. این امامان و رهبران محلى اغلب کشورها به دلیل فقر حاکم ایستادگى در برابر نغمه ناموزون وهابیت را که با کمک هاى سعودى همراه است، دشوار مى‌یابند. به عبارتى امامان معتدل تسنن منابع مالى قابل مقایسه اى دراختیار ندارند تا از آنها در مبارزه با گسترش وهابیت استفاده کنند. امروز یکى از قلمروهاى مهم اشاعه وهابیت در جنوب و جنوب شرقى آسیا واقع است جایى که به لحاظ جمعیت اکثریت مسلمانان جهان در آنجا زندگى مى‌کنند. وهابى‌ها در پاکستان، اندونزى، فیلیپین، مالزى و جنوب تایلند امامان روستاها و نواحى اطراف را انتخاب و یا با افراد دلخواهشان جایگزین کرده اند و موج تازه اى از نو وهابیون که پس از اقامت در عربستان سعودى در پوشش کارگر خارجى به کشور خود باز مى‌گردند، بوجود آمده است. فرزندان این نو وهابیون فقیر غالباً براى تحصیل به عربستان سعودى مى‌روند و بسیارى از آنها پس از بازگشت به کشور به عنوان قربانى و سپر بلا در جبهه‌هاى تروریستى ویا عملیات هاى انتحارى وهابیت مورد استفاده قرار مى‌گیرند. حتى امروزه در هند وهابى‌ها تلاشهایى را آغاز کرده‌اند تا نه تنها بخشى از اقلیت بزرگ مسلمانان آن کشور بلکه حتى طبقه نجس‌ها (هاریجان‌ها) را هم جذب کنند.
    با وجود این در جمهورى هاى آسیاى مرکزى، پس از دهه ها حکومت کمونیستى که موقعیت سازمان هاى سنتى اسلامى را تضعیف کرده بود، وهابیت هنوز نتوانسته در این کشورها پیشرفت چندانى پیدا کند. در این میان برخى از جمهورى هاى آسیاى مرکزى بخصوص ازبک‌ها ناگزیر شده‌اند با قواى قهر گروه هاى ستیزه جوى سلفى را سرکوب کنند. دراین کشورها همچنین تلاش مى‌شود که نظام هاى آموزشى مبتنى بر آئین حنفى که اسلام مدارا و صلح جو را تبلیغ مى‌کنند، رواج یابد.
    درسوى دیگر وهابى هاى خطه آفریقا ـ و بخصوص سودان و نیجریه ـ را به منطقه مهم و کلیدى گسترش وهابیت مبدل کرده اند. در قاره سیاه حضور چند دولت شکست خورده و وجود شکاف قبیله اى بسترى مناسب براى بهره بردارى و سوء استفاده این جریان شده است. عامل اصلى گسترش وهابیت در همه این مناطق مشابه است و آن ثروت قابل توجه و چشمگیر عربستان سعودى است که امکان ترویج جهانى وهابیت را فراهم مى‌کند نه گرایش واقعى به تعالیم و آموزه هاى آن. مسلمانان میانه رو در سراسر نقاط جهان ارزیابى بشیر گوتار روزنامه نگار سومالیایى را بازگو مى‌کنند که مى‌نویسد فرهنگ اسلامى ملهم از اسلام مدارا و روادارى در کشورش اینک از سوى تفسیرتازه اى از اسلام «که خود را به مردم ما تحمیل کرده است» یعنى وهابیت پس زده شده است.


    وهابیت در غرب:
    سرمایه گذارى و ترویج وهابیت منحصر به جهان اسلام نمى‌باشد. سعودى‌ها بر روى ساخت هزاران مسجد، مدرسه و سایر مؤسسه‌هاى دینى در کشورهاى غربى سرمایه گذارى کرده‌اند. زیرا اقلیت هاى مسلمان در این کشورها در خلال سه دهه گذشته رشد سریعى داشته اند.
    مسأله نفوذ وهابیت در دولت‌هاى رفاه اجتماعى اروپاى غربى جدى‌تر است، زیرا بیکارى گسترده شمار عظیمى از جوانان مسلمان را پدید آورده است که به بهاى پایمال شده اصول اولیه حقوق و منزلت انسانى خود به طفیلى دائمى وجود دولت بدل شده‌اند. وضع فوق سبب بروز احساس یأس در میان مهاجران مى‌شود که از دید وهابیون مستعد عضوگیرى هاى تروریستى مى‌باشند.
    عاملان بمبگذارى تروریستى متروى لندن در سال 2005 بریتانیایى‌هاى پاکستانى الاصل بودند که در همان بریتانیا جذب تشکیلات تروریستى وهابیت شدند و در خلال چند دیدار از پاکستان با نحوه استفاده از مواد منفجره آشنا شدند. اقدام هلندى مراکشى تبار که تئودور وان گاف فیلمساز هلندى را در سال 2004 به قتل رساند هم محصول القائات وهابى‌ها بود.
    توفیقات وهابیت در ایالات متحده کمتر بوده است زیرا در آمریکا بر خلاف اروپا، از انبوه جوانانى که در بدنه اجتماع جذب نشده‌اند خبرى نیست. از طرفى قوانین اجتماعى ایالات متحده دیگر به جوانان امکان برخوردارى از اوقات بیکارى به مدت طولانى که یارانه دولتى به آن تعلق بگیرد را نمى‌دهد و مهاجران (هم مسلمانان و هم غیرمسلمانان) مایلند به لحاظ شغلى از جایگاه با ثبات‌ترى در جامعه آمریکا برخوردار شوند. با همه این ها، وهابیت درشمارى از مؤسسات عمده و برجسته اسلامى ایالات متحده سرمایه گذارى فراوان کرده است.
    فریدام هاوز در گزارش سال 2005، در حدود 200 کتاب و آثار دیگر که با حمایت مالى عربستان سعودى در 15 مسجد عمده و اصلى آمریکا، توزیع شده است را مورد بررسى قرار داده است. یک چنین کتاب‌هایى که ممهور به مهر سفارت سعودى هستند و توسط مسجد ملک فهد در لس آنجلس توزیع شده‌اند حاوى دستوراتى براى مسلمانان ساکن آمریکاست: «با کافران قطع رابطه کنید، به خاطر دین شان از آنها بیزار باشید، آنها را تنها بگذارید، به کمک آنها وابسته نباشید، آنها را تحسین نکنید و از هر راهى مطابق با قوانین اسلامى با آنها مبارزه کنید. هر کس به کافران بر ضد مسلمانان یارى رساند، قطع نظر از نوع کمکى که به آنها مى‌رساند، او خود کافراست. هرگز نخست به یهودیان و مسیحیان سلام نکن، هرگز اعیاد یک کافر را به وى تبریک نگو، هرگز کافرى را به دوستى مگیر مگر آن که دوستى با وى موجب تغییر کیش وى شود، هرگز کافران را سرمشق خود قرار نده، هرگز براى کافر کارى انجام نده، رداى فارغ التحصیلى نپوش زیرا این کار تقلید از کافران است.»
    با وجود آن که مؤسسات مذهبى که از پشتیبانى مالى حکومت سعودى برخوردارند، پس از 11 سپتامبر تحت مراقبت بوده اند تا از دامن زدن به خشونت و یا حمایت علنى از آن اجتناب شود، اما آنها بى پروا و بدون هرگونه پشیمانى، سوء ظن و بدگمانى نسبت به غیر مسلمانان و تفکیک و جداسازى میان خود را ترویج مى‌کنند. در واقع آنها، تلاش مى‌کنند آن نوع شرایط اجتماعى را که تندروى و عضوگیرى‌هاى تروریستى در اروپا را تشدید کرده است، در آمریکا تجدید کنند.
    دولت ایالات متحده مدتهاست که سازمانهاى مذهبى نظیر شوراى مسلمانان آمریکا (AMC) که از حمایت مالى حکومت سعودى برخوردارند، را به منزله نمایندگان جامعه مسلمانان آمریکا قلمداد مى‌کند. عبدالرحمن الموعودى بنیانگذار AMC در دوران زمامدارى بوش و کلینتون بارها از کاخ سفید دیدار کرد. (وى اینک به خاطر دریافت غیر قانونى صدها هزار دلار از دولت لیبى در زندان است)
    دسترسى گسترده سیاسى به مقامات این امکان را براى چنین گروه هایى فراهم ساخته است تا به زندان‌هاى آمریکا رخنه کنند. اداره زندان‌هاى ایالت متحده، به تأیید صلاحیت روحانیون و واعظین از سوى به اصطلاح دانشکده تحصیلات تکمیلى علوم اجتماعى و اسلامى(GSISS) سازمانى که از حمایت مالى حکومت سعودى برخوردار است، وابسته است. مثال روشن رخنه وهابى‌ها به نظام زندان‌هاى آمریکا، موضوع امام دین عمر، مدیر روحانى در اداره تعزیرات ایالت نیویورک است. عمر تازه مسلمان آمریکایى بود، که ? دیدار از عربستان سعودى به عمل آورد و در دانشکده تحصیلات تکمیلى علوم اجتماعى و اسلامى تحصیل کرد و کسانى را که وى به عنوان روحانیون و قاضى عسگر برگزید، به 13000 زندانى مسلمان در زندان‌هاى نیویورک دسترسى انحصارى و کم نظیرى داشتند. طبق گفته جان اس پیستول، معاون وقت FBI در امور مبارزه با تروریسم، معلوم شد که عمر مانع از دسترسى زندانیان به کتاب‌هاى اسلامى غیر وهابى و یا مانع از دیدار با امامان غیر وهابى شده و با موعظه این که «باید از هواپیماربایان 11 سپتامبر به عنوان شهدا و قهرمانان یاد کرد»، در صدد تحریک زندانیان بر ضد آمریکا برآمده است.
    در حالى که شواهد اندکى وجود دارد مبنى بر این که القاعده در نظام زندان‌هاى آمریکا عضوگیرى کرده باشد، قابل توجه است که خوزه پادیلا ( وى در سال 2002 در ارتباط با نقشه القاعده براى منفجر کردن یک « بمب کثیف» بمب آلوده به مواد رادیواکتیو در ایالات متحده بازداشت شد) نخستین بار زمانى که زندانى بود، اسلام وهابى را پذیرفت. درست همانطور که ریچارد رید در بریتانیا (این به اصطلاح «بمبگذار کفش» که مثلاً بمب را در کفش خود جاسازى کرده بود، در سال 2001 بازداشت شد) و ابومصعب الزرقاوى در اردن چنین راهى را پیمودند. شوراى امور کهنه سربازان و نیروهاى مسلح مسلمانان آمریکا (شاخه اى از AMC) همراه با جامعه اسلامى آمریکاى شمالى(ISNA) که از حمایت مالى عربستان سعودى برخوردارند، از حق انتخاب، آموزش و تأیید صلاحیت همه روحانیون و واعظین مسلمان براى خدمت در نیروهاى مسلح ایالات متحده پشتیبانى مى‌کند.
    گزارش شده است که عربستان سعودى امکان سفرهاى رایگان به مکه براى بیش از ??? تن از پرسنل ارتش ایالات متحده ظاهراً به منظور اداى فرایض حج شان را فراهم کرده است. الموعودى مقرر داشت مؤسسه علوم اسلامى و عربى(IIAS) که سازمانى در کنترل دولت سعودى است به شهروندان و سربازان آمریکایى آموزش هاى اسلامى لازم را بدهند تا وقتى که روحانیون و واعظین مسلمان در دسترس نیستند، امکان بهره‌مندى از ارشاد آنها فراهم شود.
    روزنامه وال استریت ژورنال هم گزارش داد که نشانه هایى وجود دارد مبنى بر این که مدارس سعودى برداشت نابردبار و ضد غربى از اسلام را تبلیغ مى‌کنند، برداشتى که تشکیلات مذهبى پادشاهى سعودى از آن پشتیبانى مى‌کند. با وجود آن که سفیر عربستان سعودى در واشنگتن سال گذشته گفت که حکومت متبوع وى با بررسى دقیق تمامى فعالیتهاى مبلغان در ایالات متحده موافقت مى‌کند، روشن است که سعودى‌ها در وهله نخست نگران تبلیغات پر سر و صدا هستند، نه این که بخواهند از نفوذ و تسلط خود بر سازمان هاى اسلامى در آمریکا دست بردارند.


    ادامه دارد ...


    منبع: روزنامه ایران



    حق‌شناس ::: چهارشنبه 86/12/1::: ساعت 3:2 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشتهاى وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 19
    بازدید دیروز: 26
    کل بازدید :356498

    >>اوقات شرعی <<

    >> معرفى <<
    گفتمان مذهبی
    مدیر وبلاگ : حق‌شناس[100]
    نویسندگان وبلاگ :
    حبیب[8]


    >> پیوندهای روزانه <<

    >> لوگوى وبلاگ <<
    گفتمان مذهبی

    >> یادداشتهاى قبلى <<

    >> سایتهاى مفید <<

    >> لینک دوستان <<

    >>اشتراک در خبرنامه<<