روزگار غریبى است دخترم! دنیا از آن غریب تر!
این چه دنیایى است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمىآورد؟
این چه روزگارى است که «راز آفرینش زن» را در خود تحمل نمىکند؟
این چه عالمىاست که دردانهى خدا را از خویش مىراند؟
روزگار غریبى است دخترم. دنیا از آن غریبتر.
آنجا جاى تو نیست، دنیا هرگز جاى تو نبوده است. بیا دخترم، بیا، تو از آغاز هم دنیایى نبودى. تو از بهشت آمده بودى، تو از بهشت آمده بودى...
آن روزها که مرا در حرا با خدا خلوتى دوست داشتنى بود، جبرئیل؛ این قاصد میان عاشق و معشوق، این رابط میان عابد و معبود، این ملک خوب و پاک و صمیمى، این امین رازهاى من و پیام هاى خداوند، پیام آورد که معبود، چهل شبانه روز تو را مىخواند، یک خلوت مدام چهل روزه از تو مىطلبد...
و من که جان مىسپردم به پیام هاى الهى و آتش اشتیاقم زبانه مىکشید بادم خداوندى، انگار خدا با همه بزرگى اش از آن من شده باشد، بال درآوردم و جانم را در التهاب آن پیام عاشقانه گداختم.
آرى، جز خدا و جبرئیل و شوى تو کسى چه مىدانست حرا یعنى چه؟ کسى چه مىداند خلوت با خدا یعنى چه؟
اما... اما کسى بود در این دنیا که بسیار دوستش مىداشتم ـ خدا همیشه دوستش بداردـ دل نازکش را نمىتوانستم نگران و آزردهى خویش ببینم.
همان که در وقت بىپناهى پناهم شد و در وقت تنگدستى، گشایشم و در سرماى سوزندهى تکذیب دشمنان، تن پوش تصدیقم؛ مادرت خدیجه.
خدا هم نمىخواست او را در دل نگران و مشوش ببیند.
در آن پیام شیرین، در آن دعوت زلال، آمده بود که این چهل روز مفارقت از خدیجه را برایش پیغام کنم.
و کردم، عمار، آن صحابى وفادار را گسیل کردم:
«جان من! خدیجه! دورىام از تو، نه بواسطهى کراهت و عداوت و اندوه است، خدا تو را دوست دارد و من نیز، خدا هر روز، بارها و بارها، تو را به رخ ملائکه خویش مىکشد، به تو مباهات مىکند و... من نیز.
این دیدار چهل روزهى من با آفریدگار و... ضمناً فراق تو، هم فرمان اوست این چهل شبانه روز را تاب بیاور، آرام و قرار داشته باش و در خانه را به روى هیچکس نگشاى.
من چهل افطار در خانهى فاطمه بنت اسد مىگشایم تا وعدهى الهى سرآید و دیدار تازه گردد.»
پیام که به مادرت خدیجه رسید، اشک در چشمهایش حلقه زد و آن حلقه بر در چشمها ماند تا من در شام چهلم، حلقه از دربرداشتم و وقتى صداى دلنشین خدیجه از پشت پنجره انتظار برآمد که:
ـ کیست کوبندهى درى که جز محمد (ص) شایسته کوفتن آن نیست؟
گفتم:
ـ محمدم.
دخترم! شادى و شعفى که از این دیدار در دل مادرت پدید آمد، در چشمایش درخششى آشکار مىگرفت. افطار آن شب از بهشت برایم به ارمغان امده بود، طرف هاى غروب جبرئیل، آن ملک نازنین خداوند، با طبقى در دست، آمد و کنار نشست. سلام حیات آفرین خدا را به من رساند و گفت که افطار این آخرین روز دیدار را، محبوب ـ جل و علا ـ از بهشت برایت هدیه کرده است.
در پى او میکائیل و اسرافیل هم آمدند ـ خدا ارج و قربشان را افزون کند ـ جبرئیل با ظرفى که از بهشت آورده بود، آب بر دست هایم مىریخت، میکائیل شستشویشان مىداد و اسرافیل با حوله لطیفى که از بهشت همراهش کرده بودند، آب از دستهایم مىسترد.
ببین دخترم! ـ جان پدرت به فدایت ـ که همهى مقدمات ولادت تو قدم به قدم از بهشت تکوین مىیافت.
این را هم بازبگویم که تو اولین کسى هستى که به بهشت وارد مىشوى. تویى که بهشت را براى بهشتیان افتتاح مىکنى.
این را اکنون که تو مهیاى خروج از این دنیاى بىوفا مىشوى نمىگویم، این را اکنون که تو اسماء را صدا مىکنى که بیاید و رخت هاى مرگ را برایت مهیا کند نمىگویم...
این را اکنون که تو وضوى وفات مىگیرى نمىگویم، همیشه گفتهام، در همه جا گفتهام که من از فاطمه بوى بهشت را مىشنوم.
یک بار عایشه گفت: چرا اینقدر فاطمه را مىبویى؟ چرا اینقدر فاطمه را مىبوسى؟ چرا به هر دیدار فاطمه، تو جان دوباره مىگیرى؟
گفتم: «خموش! عایشه! فاطمه بهشت من است، فاطمه کوثر من است، من از فاطمه بوى بهشت مىشنوم، فاطمه عین بهشت است، فاطمه جواز بهشت است، رضاى من در گروى رضاى فاطمه است، رضاى خدا در گروى رضاى فاطمه است، خشم فاطمه جهنم خداست و رضاى فاطمه بهشت خدا.»
فاطمه جان! خاطر تو را نه فقط بدین خاطر مىخواهم که تو دختر منى، تو سیدهى زنان عالمیانى، تو برترین زن عالمى، خدا تو را چنین برگزیده است و خدا به تو چنین عشق مىورزد.
این را من از خودم نمىگویم، کدام حرف را من از جانب خودم گفتهام؟
آن شب که به معراج رفته بودم، دیدم که بر در بهشت به زیباترین خط نوشته است:
خدایى جز خداى بىهمتا نیست، محمد (ص) پیامبر خداست.
على مشعوق خداست، فاطمه، حسن و حسین برگزیدگان خدا هستند و لعنت خدا بر آنان که کینه ورز این عزیزان خدا باشند.
این را اکنون که تو غسل رحلت مىکنى نمىگویم.
آن روز که من در خیمه اى نشسته بودم و بر کمانى عربى تکیه کرده بودم یادت هست؟
تو و شوى گرامىات على و دو نور چشمم حسن و حسین نشسته بودیم و من براى چندمین بار اعلام کردم که:
«اى مسلمانان بدانید: هر کسى که با اینان ـ یعنى با شما ـ در صلح و صفا باشد من با او در صلح و صفایم و هر کس با اینان ـ یعنى با شما ـ به جنگ برخیزد، من با او در ستیزم، من کسى را دوست دارم که این عزیزان را دوست بدارد و دوست نمىدارند این عزیزان را مگر پاک طینتان و دشمن نمىدارند این عزیززان را مگر آلودگان و تردامنان»
فاطمه جان بیا! بیا که سخت در اشتیاق دیدار تو مىسوزم، بیا، بیا که دنیا جاى تو نیست و بهشت بىتو بهشت نیست.
راستى! به اسماء بگو: آن کافور که از بهشت برایم آمده بود و ثلث آن را خود به هنگام وفات خویش به کار گرفتم و دو ثلث دیگر آن را براى تو و على گذاشتم بیاورد.
به آن کافور بهشتى حنوط کن دخترم که ولادت تو بهشتى است و وفات تو نیز بهشتى است. سلام بر تو آن روز که زاده شدى، سلام بر تو آن دو روز که زیستى، سلام بر تو اکنون که مىآئى و سلام بر تو آن روز که برانگیخته مىشوى.
امام على(ع) و ولادت در کعبه
فهمیدم توسّلم مستجاب شد
پاسخى بر سخنان و ادعاهاى مولوى خیرشاهى
چرا دست بسته نماز نمىخوانیم؟
بررسى ادله خلافت ابوبکر
پاسخ دکتر عصام العماد به برخی شبهات
اعتراف عامّه به وفات حضرت زهرا(س) با عدم رضایت از شیخین
دنیاى اسلام بدون وهابىها
آیا پاره تن رسول خدا (ص) اولى به مراعات نبود؟!
ما بودیم که نگذاشتیم حق به اهلش برسد!
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 6
کل بازدید :358465
مناظره دکتر قزوینی با مولوى مرادزهی [149]
شهادت 8 شیعه یمنى در مسجد [114]
اندیشمند لبنانى: امام خمینى رفت اما اندیشه او تا ابد زنده است [93]
بیانه 22 وهابى علیه ایران و حزب الله [117]
افتخار میکنم عضو «حزب ولایت فقیه» باشم [99]
نصرالله به آرامش در گفتار معروف است [105]
محاصره شیعیان پاکستانی 7 ماهه شد [112]
جسارت معلم وهابى در عربستان به حضرت زهرا (س) [141]
شهادت پنج جوان دیگر شیعه در کویته پاکستان [136]
انتقاد شدید هیکل از اعراب [168]
عثمان را الگو قرار بده وکنارهگیرى مکن [138]
مظلومنمایى 14مارس و معرکهگردانى العربیه [118]
حمله به یک رییس جمهور عربى به اتهام شیعه شدن؟! [216]
پاسخ به فتنه با سرعت فیبر نورى [108]
[آرشیو(135)]
رهیافتگان به مکتب اهل بیت
امامت و خلافت
پرسش و پاسخ
وهابیت رو به افول
مکتب اهل بیت
اهل سنت و اعتقاداتشان
اخبار و مناسبتها
عاشق آسمونی
نمازخانه بوستان بهاره
بندیر
سجاده ای پر از یاس
دنیاى جوانى
TOWER SIAH POOSH
دختری در راه آفتاب
یاران
بوی سیب
پرتو
جاء الحق و زهق الباطل
بهارستانه
manna
ساحل نشین اشک
مشاوره
لـعل سلسبیل
زورخانه بابا علی
فدایى سید على
عشق سرخ
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
منصور
کوثر بیکرانه
جمهوریت
حقوق و حقوقدان
esperance
شمیم
به یاد لاله ها
کوثر
دم مسیحایى
کبوترانه
نیلوفرآبى
موسسه فرهنگی وصال شهدا
با من حرف بزن
حزب اللهی مدرنیته
کجایید ای شهیدان خدایی
عاشقان على و فاطمه
14 معصوم
خدا
موتور سنگین
شهید امر به معروف زوبونی
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
حسین جان
خلوت تنهایی
احادیث
لبیک یا مهدی، یا خامنه ای
وبلاگ ایران اسلام
روح .راه .ارامش
اهل سنت واقعى
کریمه اهل بیت
کوثر
نقد وهابیت
همگرایی شیعه و اهل سنت
هیأت پیام آوران عاشورا
لیست وبلاگهاى به روز شده
دهه فجر
نسیم رضوان
وبلاگ خونه دانشجویی تاکستان
کوچهام مهتابى است
شیعیان
فاطر سبز