سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گفتمان مذهبی
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • صفحه نخست
  • گروه معارف و تحقیقات اسلامى قم

    پیشگفتار
    نام غدیر را همه شنیده ایم، سرزمینى است میان مکّه و مدینه، در نزدیکى «جُحفه» که در حدود200 کیلومترى مکّه واقع شده و چهارراهى است که حجّاج سرزمین هاى مختلف مى‌توانستند در آنجا از هم جدا شوند:
    راهى به سوى مدینه مى‌رود، در جهت شمال.
    راهى به سوى عراق مى‌رود، در جهت شرق.
    راهى به سوى مصر مى‌رود، در طرف غرب.
    و راهى به سوى یمن، در جهت جنوب.
    امروزه این سرزمین، سرزمین متروکى است؛ ولى روزى شاهد یکى از بزرگترین حوادث تاریخ اسلام بوده، و آن، روزِ نصب على(علیه السلام) به جانشینى پیامبر گرامى اسلامى(صلى الله علیه وآله) در روز هیجدهم ذى الحجّه سال دهم هجرى مى‌باشد.
    گرچه خلفا روى جهات سیاسى کوشیدند این خاطره عظیم تاریخى را از نظرها محو کنند و هم اکنون نیز بعضى از متعصّبان [پیرو مکتب خلفا] به دلایلى که ناگفته پیداست، سعى در محو یا کم رنگ کردن آن دارند؛ ولى ابعاد این حادثه آن قدر در صحنه تاریخ و حدیث و ادبیات عرب وسیع است، که قابل پوشانیدن یا محو کردن نیست.
    و شما در این کتابچه به مدارک و منابعى در این زمینه برخورد مى‌کنید که شگفت زده خواهید شد، و از خود مى‌پرسید:
    مسأله اى که این همه دلیل و مدرک دارد چگونه مورد بى مهرى و پرده پوشى قرار گرفته است؟!
    امید است این تحلیل‌هاى منطقى و مدارکى که همه از منابع برادران اهل سنّت گرفته شده، وسیله اى براى تقریب صفوف مسلمین جهان گردد، و حقایقى که در گذشته به سادگى از کنار آن گذشته‌اند مورد توجّه دقیق همگان، به ویژه نسل جوان قرار گیرد.

    حدیث غدیر سند گویاى ولایت
    حدیث غدیر یکى از دلایل روشنِ ولایت و خلافت بلافصل امیرمؤمنان على(علیه السلام) بعد از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) است که محقّقان اهمّیّت خاصّى براى آن قائل هستند.
    متأسّفانه کسانى که درباره ولایت آن حضرت گرفتار پیش داورى هستند، گاهى سند حدیث را پذیرفته و در دلالت آن تردید مى‌کنند، و گاه ناآگاهانه سند آن را زیر سؤال مى‌برند.
    براى روشن شدن ابعاد مختلف این حدیث، لازم است درباره هر دو موضوع با ذکر مدارک موثّق و معتبر سخن بگوییم:

    دورنماى غدیر
    مراسم «حجّة الوداع» در ماه آخر سال دهم هجرت به پایان رسید، مسلمانان، اعمال حج را از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آموختند و در این هنگام، پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) تصمیم گرفت، مکّه را به عزم مدینه ترک گوید. فرمان حرکت صادر شد، هنگامى که کاروان به سرزمین «رابغ»(1) ـ که در سه میلى «جُحفه»(2) قرار دارد ـ رسید؛ جبرئیل، امین وحى، در نقطه‌اى به نام «غدیر خم» نازل شد، و حضرت را با آیه زیر مورد خطاب قرار داد:
    «یَا أیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ(3)؛ اى رسول، آنچه که از سوى خدا به تو فرستاده شده، به مردم ابلاغ کن. و اگر ابلاغ نکنى رسالت خدا را تکمیل نکرده‌اى، خداوند تو را از آسیب مردم حفظ مى‌کند»
    لحن آیه حاکى از آن است که خداوند انجام امر خطیرى را بر عهده پیامبر(صلى الله علیه وآله) گذارده است که هم‌سنگ رسالت، و موجب یأس دشمنان اسلام بوده است، چه امر خطیرى بالاتر از این که در برابر دیدگان بیش از صدهزار نفر، على(علیه‌السلام) را به مقام خلافت و وصایت و جانشینى نصب کند؟!
    از این نظر، دستور توقّف صادر شد. کسانى که جلو کاروان بودند، از حرکت باز ایستادند، و آنها که دنبال کاروان بودند، به آنها پیوستند. وقت ظهر و هوا به شدّت گرم بود، تا آنجا که گروهى از مردم قسمتى از رداى خود را بر سر و قسمتى را زیر پا مى‌افکندند. براى پیامبر سایبانى، به وسیله چادرى که روى درخت افکنده بودند، تشکیل شد. آن حضرت بر روى نقطه بلندى که از جهاز شتر ترتیب داده شده بود، قرار گرفت و با صداى بلند و رسا خطبه‌اى ایرد کرد که عصاره‌اش این بود:

    * * *
    خطبه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در غدیر خم
    «حمد و ثنا مخصوص خداست. از او یارى مى‌طلبیم و به او ایمان داریم و بر او توکّل مى‌کنیم. از بدى ها و اعمال ناشایست خود به او پناه مى‌بریم. خدایى که جز او هادى و راهنمایى نیست. و هرکس را که هدایت نمود، گمراه کننده‌اى براى او نخواهد بود. گواهى مى‌دهم که جز او معبودى نیست، و محمّد بنده و پیامبر او است.
    هان اى مردم! نزدیک است من دعوت حق را لبیک بگویم و از میان شما بروم. من مسئولم و شما نیز مسئول هستید!»
    سپس فرمود: «درباره من چه فکر مى‌کنید!؟ ...» (آیا من وظیفه خود را در برابر شما انجام دادم؟)
    در این موقع صداى جمعیت به تصدیق خدمات پیامبر(صلى الله علیه وآله) بلند شد و گفتند: «ما گواهى مى‌دهیم تو رسالت خود را انجام دادى، و کوشش نمودى، خدا تو را پاداش نیک دهد.»
    پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «آیا گواهى مى‌دهید که معبود جهان یکى است، و محمّد بنده خدا و پیامبر او مى‌باشد؛ و در بهشت و دوزخ و زندگى جاویدان در سراى دیگر جاى تردید نیست؟»
    همگى گفتند: «آرى صحیح است، گواهى مى‌دهیم!»
    سپس فرمود: «مردم! من دو چیز نفیس و گرانمایه در میان شما مى‌گذارم، ببینم بعد از من چگونه با این دو یادگار من رفتار مى‌نمایید؟»
    در این وقت یک نفر برخاست و با صداى بلند گفت: «منظور از این دو چیز نفیس چیست؟»
    پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «یکى کتاب خداست که یک طرف آن در دست قدرت خداوند، و طرف دیگر آن در دست شما است، و دیگرى عترت و اهل بیت من است؛ خداوند به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد»
    هان اى مردم! بر قرآن و عترت من پیشى نگیرید، و در عمل به فرمان هر دو، کوتاهى نکنید که هلاک مى‌شوید»
    در این لحظه، دست على(علیه السلام) را گرفت و آن قدر بالا برد که سفیدى زیر بغل هر دو براى مردم نمایان گشت، و او را به همه مردم معرفى نمود.
    سپس فرمود: «سزاوارتر بر مؤمنان از خود آنها کیست؟»
    همگى گفتند: «خدا و پیامبر او داناترند»
    پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
    «خدا مولاى من، و من مولاى مؤمنان هستم، و من بر آنها از خودشان اولى و سزاوارترم! هان اى مردم! «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ(4) اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَاحِبَّ مَنْ أحِبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیثُ دارَ؛ هر کس من سرپرست و مولاى او هستم على مولاى او است. خداوندا! کسانى که على را دوست دارند، دوست بدار؛ و کسانى که او را دشمن بدارند دشمن دار. خدایا! آنها که على را یارى کنند یارى کن، و آنها که دست از یارى او بردارند آنها را از یارى خود محروم ساز، و حق را بر محور وجود او بگردان!»(5)
    در جاى جاى خطبه بالا(6) اگر نیک بنگرید، دلائل زنده امامت على(علیه السلام) آشکار است. (شرح این سخن را به زودى خواهیم گفت)
    * * *
    جاودانگى داستان غدیر
    اراده حکیمانه خداوند بر این تعلّق گرفته است که واقعه تاریخى غدیر، در تمام قرون و اعصار به صورت یک تاریخ زنده که قلوب و دل ها به سوى آن جذب مى‌شوند، بماند؛ و نویسندگان اسلامى در هر عصر و زمانى در کتاب‌هاى تفسیر و تاریخ و حدیث و کلام، پیرامون آن سخن بگویند؛ و گویندگان مذهبى در مجالس وعظ و خطابه درباره آن داد سخن دهند و آن را از فضایل غیرقابل انکار امام على بن ابى‌طالب(علیه السلام) بشمارند.
    نه تنها خطبا و گویندگان، بلکه «شعرا»، از این واقعه الهام گرفته و ذوق ادبى خود را از تفکّر و اندیشه پیرامون این حادثه و از فزونى اخلاص به صاحب ولایت، پرفروغ سازند، و عالى ترین اشعار را به صورت‌هاى گوناگون و به زبان‌هاى مختلف از خود به یادگار بگذارند. (مرحوم علاّمه امینى بخش مهمّى از اشعار غدیریّه را قرن به قرن در تاریخ اسلام با شرح حالات این سرایندگان در مجلّدات یازدگانه الغدیر از منابع معروف اسلامى آورده است.) به تعبیر دیگر، کمتر واقعه تاریخى در جهان، بسان رویداد «غدیر»، مورد توجّه طبقات مختلف، از محدّث و مفسّر و متکلّم و فیلسوف، و خطیب و شاعر، و مورّخ و سیره نویس واقع شده است.
    یکى از علل جاودانى بودن این حدیث، نزول دو آیه(7) از آیات قرآن پیرامون این واقعه است، و تا قرآن ابدى و جاودانى است، این واقعه تاریخى نیز از خاطره ها محو نخواهد شد.
    * * *

    نکته جالب این که از مراجعه به تاریخ، به خوبى معلوم مى‌شود که روز هیجدهم ذى الحجّة الحرام، در میان مسلمانان به نام روز عید غدیر معروف بوده، تا آنجا که «ابن خلکان»، درباره «المستعلى ابن المستنصر» مى‌گوید: «در سال 487 در روز عید غدیر خم که روز هیجدهم ذى الحجّة الحرام است، مردم با او بیعت کردند(8) و درباره المستنصر باللّه العبیدى مى‌نویسد: وى در سال 487، دوازده شب به آخر ماه ذى الحجّه باقى مانده بود، درگذشت، و این شب، همان شب هیجدهم ماه ذى الحجّه، شب عید غدیر است.»(9)
    جالب این که «ابوریحان بیرونى»، در کتاب «الآثار الباقیة»، عید غدیر را از عیدهایى شمرده که همه مسلمانان آن را، برپا مى‌داشتند و جشن مى‌گرفتند!(10)
    نه تنها «ابن خلکان» و «ابوریحان بیرونى»، این روز را «عید» مى‌نامیدند؛ بلکه «ثعالبى» یکى دیگر از دانشمندان معروف اهل سنّت نیز، شب غدیر را از شب هاى معروف در میان امّت اسلامى شمرده است.(11)
    ریشه این عید اسلامى به عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) باز مى‌گردد. زیرا در آن روز پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مهاجرین و انصار، بلکه به همسران خود دستور داد که نزد على(علیه السلام) بروند و به‌خاطر ولایت و امامت، به او تبریک گویند.
    «زید بن ارقم» مى‌گوید: از مهاجران، ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر، نخستین کسانى بودند که به على(علیه‌السلام) دست بیعت دادند و مراسم تبریک و بیعت تا مغرب ادامه داشت!(12)

    * * *
    110 تن از راویان حدیث
    در اهمّیّت این رویداد تاریخى، همین اندازه کافى است که این واقعه تاریخى را صد و ده تن از صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده‌اند.(13)
    البتّه این جمله نه به آن معنى است که از آن گروه عظیم، تنها همین افراد، این حادثه را نقل کرده اند؛ بلکه منظور این است تنها در کتاب هاى دانشمندان اهل تسنّن، نام صد و ده تن به چشم مى‌خورد.
    در قرن دوّم اسلامى که عصر تابعان نامیده مى‌شود، هشتاد و نه تن از آنان به نقل این حدیث پرداخته اند.
    راویان حدیث غدیر، در قرن هاى بعد نیز از علما و دانشمندان اهل تسنّن مى‌باشند. سیصد و شصت تن از آنها این حدیث را در کتاب‌هاى خود گردآورده و گروه زیادى به صحّت و استوارى سند حدیث اعتراف نموده‌اند.
    گروهى تنها به نقل این حدیث اکتفا نکرده، بلکه پیرامون اسناد و مفاد آن مستقلاًّ کتاب هایى نوشته‌اند.
    عجیب این که مورّخ بزرگ اسلامى، طبرى، کتابى به نام «الولایة فى طرق حدیث الغدیر» نوشته و این حدیث را از هفتاد و پنج طریق از پیامبر نقل کرده است!
    ابن عقده کوفى، در رساله «ولایت»، این حدیث را از صد و پنج تن نقل کرده است.
    ابوبکر محمّد بن عمر بغدادى، معروف به جمعانى، این حدیث را از بیست و پنج طریق نقل نموده است.
    * * *
    از مشاهیر اهل سنت:
    احمد بن حنبل شیبانى
    ابن حجر عسقلانى
    جزرى شافعى
    ابوسعید سجستانى
    امیر محمد یمنى
    نسائى
    ابوالعلاء همدانى
    و ابوالعرفان حبان
    این حدیث را به اسناد زیادى(14) نقل کرده‌اند.
    دانشمندان شیعه نیز پیرامون این واقعه تاریخى، کتاب‌هاى ارزنده فراوانى نگاشته‌اند و به منابع مهمّ اهل سنّت نیز اشاره کرده‌اند که جامع ترین آنها کتاب تاریخى «الغدیر» است که به خامه تواناى نویسنده نامى اسلامى، علاّمه مجاهد مرحوم آیة اللّه امینى نگارش یافته است (در نگارش این بخش، از آن کتاب استفاده فراوانى به عمل آمده)
    به هر حال، پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از نصب امیرمؤمنان على(علیه السلام) به عنوان جانشین خود فرمود:
    «اى مردم! اکنون فرشته وحى بر من نازل گردید و این آیه را آورد: «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَرَضیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دیناً(15)؛ امروز دین شما را کامل نمودم، و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را براى شما یگانه آیین انتخاب کرده و پسندیدم.»
    در این موقع صداى تکبیر پیامبر(صلى الله علیه وآله) بلند شد. و فرمود:
    «خدا را سپاس مى‌گذارم که آیین خود را کامل کرد و نعمت خود را به کمال رسانید، و از وصایت و ولایت و جانشینى على پس از من خشنود گشت.»
    سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله) از آن نقطه مرتفع فرود آمد و به على(علیه السلام) فرمود:
    «در زیر خیمه‌اى بنشین، تا سران و شخصیّت‌هاى بارز اسلام با تو بیعت کنند و تبریک گویند.»
    پیش از همه، شیخین (عمر و ابوبکر) به على(علیه‌السلام) تبریک گفتند و او را مولاى خود خواندند!
    حسان بن ثابت، فرصت را مغتنم شمرد، با کسب اجازه از محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، اشعارى سرود و در برابر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خواند، که ما فقط دوبیت آن را در اینجا نقل مى‌کنیم که بسیار گویاست:
    فقال لَهُ قم یا علىُّ فانّنى ..... رضیتک من بعدى إماماً و هادیاً
    فمن کنت مولاه فهذا ولیّه ..... فکونوا له اتباع صدق موالیاً
    یعنى: «به على فرمود برخیز که من تو را براى جانشینى و راهنمایى مردم پس از خویش انتخاب کردم. هر کس من مولا و سرپرست او هستم على مولاى او است و شما در حالى که او را از صمیم دل دوست مى‌دارید، از پیروان او باشید».(16)
    این حدیث از بزرگ‌ترین شواهد بر فضیلت و برترى امام على(علیه السلام) بر تمام صحابه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بوده است.
    حتّى امیرمؤمنان، در مجلس شوراى خلافت ـ که پس از درگذشت خلیفه دوّم منعقد گردید(17) ـ و نیز در دوران خلافت عثمان، و ایّام خلافت خویش؛ به آن احتجاج کرده است.(18)
    از این گذشته، شخصیّت‌هاى بزرگى مانند حضرت زهرا(علیها السلام)، همواره به این حدیث در برابر مخالفان و منکران مقام والاى على(علیه السلام) استدلال کرده اند.(19)
    * * *

    مقصود از «مولى» کیست؟
    مسأله مهم در اینجا تفسیر معنى مولاست که در عین وضوح، مورد بى مهرى هاى فراوانى قرار گرفته است، زیرا با آنچه گفته شد، شک و تردیدى در قطعى بودن سند این حدیث باقى نمى‌ماند.
    لذا بهانه جویان به سراغ ایجاد شک و تردید در مفهوم و معنى حدیث، مخصوصاً واژه «مولا» رفته‌اند که از آن هم طرفى نبسته‌اند.
    با صراحت باید گفت که واژه «مولى» در این حدیث، بلکه در غالب موارد، یک معنا بیش ندارد و آن «اولویت و شایستگى» و به تعبیر دیگر «سرپرستى» است و قرآن نیز در بسیارى از آیات لفظ «مولا» را در معنى سرپرست و «أولى» به کار برده است:
    واژه «مولا» در 18 آیه قرآن به کار رفته که 10 مورد آن درباره خداوند است و بدیهى است که مولویّت خداوند به معنى اولویّت و سرپرستى اوست، و تنها در موارد بسیار کمى به معنى دوستى به کار رفته است.
    بنابراین نباید در این که «مولا» در درجه اوّل به معنى اولى و شایسته‌تر است، تردید کرد، و در حدیث غدیر نیز «مولا» به همین معناست، به علاوه، شواهد و قرائن فراوانى با آن همراه است که به روشنى ثابت مى‌کند که منظور اولویّت و سرپرستى است.

    ادامه دارد ...

    مأخذ: کتابچه‌اى با عنوان حدیث غدیر، سند گویاى ولایت

    منابع مرتبط دیگر:
    کتاب الغدیر علامه امینى (متن عربى، چاپ جدید)
    ترجمه فارسى الغدیر

    ـــــــــــــــــــــــــ
    پى‌نوشتها: (مدارک مندرج از منابع معروف اهل سنّت مى‌باشد)

    1. «رابغ»، هم اکنون در وسط راه مکه به مدینه است.
    2. یکى از «میقات‌هاى» احرام است و در گذشته راه اهل مدینه و مصر و عراق از آنجا منشعب مى‌شد.
    3. مائده آیه 67.
    4. پیامبر براى اطمینان خاطر، این جمله را سه بار تکرار کرد که مبادا بعدها اشتباهى رخ دهد!
    5. این فراز از حدیث غدیر، و گاهى قسمت اول آن بدون قسمت دوّم یا به عکس، در مسانید زیر آمده است:
    مسند ابن حنبل: ج1، ص254؛ تاریخ دمشق: ج42، ص207 و 208 و 448، خصائص نسایى: ص181، المعجم الکبیر: ج17، ص39، سنن الترمذى: ج5، ص633، المستدرک على الصحیحین: ج13، ص135، المعجم الاوسط: ج6، ص95، مسند ابى یعلى: ج1، ص280، المحاسن و المساوئى: ص41، مناقب خوارزمى: ص104، و کتب دیگر.
    6. این خطبه را گروه کثیرى از علماى معروف و مشهور اهل سنّت در کتاب‌هاى خود آورده‌اند از جمله:
    مسند احمد، ج1، ص84، 88، 118، 119، 152، 332، 281، 331 و 370؛ سنن ابن ماجه، ج1 ص55 و 58؛ المستدرک على الصّحیحین حاکم نیشابورى، ج3، ص118 و 613، سنن ترمذى، ج5، 633؛ فتح البارى، ج79 ص74؛ تاریخ خطیب بغدادى، ج8، ص290، تاریخ الخلفاء و سیوطى، ص114 و کتب دیگر
    7. مائده / 67 و 3.
    8. وفیات الأعیان: 1/60.
    9. وفیات الأعیان: 2/223.
    10. ترجمة الآثار الباقیة: 395؛ الغدیر: 1/267.
    11. ثمار القلوب: 511.
    12. ماجراى تبریک عمر بن خطّاب در مدارک بى‌شمارى از اهل تسنن آمده، از جمله در مسند ابن حنبل ج6، ص401، البدایة والنّهایة، ج5 ص209؛ الفصول المهمّه ابن صباغ، ص40؛ فرائد السّمطین، ج1، ص71. و همچنین ماجراى تبریک ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر و دیگران در کتاب‌هاى متعدد آمده از جمله: در کتاب مناقب على بن أبیطالب، تألیف احمد بن محمد طبرى (الغدیر، ج1، ص270).
    13. مدارک این منابع مهم یک‌جا خواهد آمد.
    14. مجموع این اسناد در جلد اول کتاب نفیس «الغدیر» موجود مى‌باشد، که عموماً از منابع معروف اهل سنت جمع آورى شده است.
    15. مائده/3.
    16. اشعار حسّان در منابع متعدّدى آمده است از جمله: مناقب خوارزمى، ص135؛ مقتل الحسین خوارزمى، ج1، ص47؛ فرائد السّمطین، ج1، ص73 و 74؛ النّور المشتعل، ص56؛ المناقب کوثر، ج1، ص362 و 118.
    17. این احتجاج و به اصطلاح «مناشده» در کتابهاى: مناقب اخطب خوارزمى حنفى، ص217، و فرائد السّمطین حموینى باب 58، و الدر النّظیم ابن حاتم شامى، و الصواعق المحرقه ابن حجر عسقلانى، ص75، و امالى ابن عقده، ص7 و ص212، و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج2، ص61، و الاستیعاب ابن عبدالبر، ج3، ص35، و تفسیر طبرى، ج3 ص418 ذیل آیه 55 مائده آمده است.
    18. فرائد السّمطین، سمط اول باب 58؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج1، ص362؛ اسد الغابه، ج3، ص307، و ج5، ص205؛ الاصابه ابن حجر عسقلانى، ج2، ص408، و ج4، ص80؛ مسند احمد، ج1، ص84 و 88؛ البدایة و النّهایة ابن کثیر شامى، ج5، ص210، و ج7 ص348؛ مجمع الزوائد هیتمى، ج9، ص106؛ ذخائر العقبى، ص67 و... (الغدیر، ج1، ص163 و 164).
    19. اسنى المطالب شمس الدین شافعى، طبق نقل سخاوى فى الضّوء اللاّمع، ج9، ص256؛ البدر الطالع شوکانى، ج2، ص297؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج2، ص273؛ مناقب علاّمه حنفى، ص130، بلاغات النّساء، ص72؛ العقد الفرید، ج1، ص162، صبح الاعشى، ج1، ص259، مروج الذّهب ابن مسعود شافعى، ج2، ص49؛ ینابیع المودّه، ص486.



    حق‌شناس ::: پنج شنبه 86/10/6::: ساعت 5:35 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشتهاى وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 22
    بازدید دیروز: 34
    کل بازدید :358431

    >>اوقات شرعی <<

    >> معرفى <<
    گفتمان مذهبی
    مدیر وبلاگ : حق‌شناس[100]
    نویسندگان وبلاگ :
    حبیب[8]


    >> پیوندهای روزانه <<

    >> لوگوى وبلاگ <<
    گفتمان مذهبی

    >> یادداشتهاى قبلى <<

    >> سایتهاى مفید <<

    >> لینک دوستان <<

    >>اشتراک در خبرنامه<<