جناب استاد پیشوایی! در صحبتهاى جناب آقاى ناصرى نظر ابنتیمیه مطرح شد. در باره قیام امام حسین(ع) ابن تیمیه اظهار کرده است حرکت امام حسین(ع) جز فتنه و شرّ چیزى نبود. از طرفى اظهار کرده که حرکت امام حسین(ع) بر خلاف دستور پیامبر بوده و با این که پیامبر نهى از تفرقه کرده بود و همچنین ابن عباس و ابن عمر او را از قیام نهى کرده بودند در عین حال قیامى را صورت داده که نه مصلحت دینى داشته و نه مصلحت دنیوى. پاسخ حضرتعالى را در جواب این اتهامات ابن تیمیه مىشنویم.
استاد پیشوایى:
بفرمایید که ابن تیمیه در کدام یک از کتابهایش با این تقریر گفته؟
استاد ناصرى:
در مناهج السنة.
استاد پیشوایى:
خوب، حالا من اصل شبهه را عرض مىکنم. تا آن جایى که من اطلاع دارم این تقریر، تقریر ابن تیمیه نیست. این تقریر ابن عربى مالکى است. اجمالاً عرض مىکنم در یک جمله کوتاه دیدگاه اهل سنت و علماى اهل سنت به قیام امام حسین(ع) در یک جمعبندى به سه قسمت تقسیم مى شود؛ 1. طرفداران بسیار جدّى یزید، 2. مخالفان بسیار جدّى یزید، 3. و کسانى که معتدل بودند. اگر این تقسیمبندى را بپذیریم. ابن عربى مالکى جزو دسته اول است، سبط بنجوزى جزو دسته دوم است و ابن خلدون جزو دسته سوم. با تفاوتهایى که هر دسته بین خودشان دارند.
مسأله این است که اگر بخواهیم ببینیم چرا ابن تیمیه یا ابن عربى مالکى این حرف را مىزند باید مبناى آنها را نگاه کنیم و بحث کنیم و آن این که اصولاً کسانى که از یزید جانبدارى مىکنند، خلافت یزید را مشروع مىدانند. ظواهر قضیه هم حرف آنها را تأیید مىکند مىگویند یزید خلیفه بود و مردم با او بیعت کرده بودند خوب معلوم است هر که علیه خلیفه مشروع خروج کند شورشگر است. ابوبکر هم شورشگرها را سرجایشان نشاند. على بنابیطالب(ع) هم خوارج را سرجایشان نشاند؛ یعنى ظواهر کار مىچیدند و بر حسب ظواهر استدلال صحیح است. مىگویند حسین بن على(ع) سبط پیامبر بود، عزیز بود، نیتش هم درست بود ولى خوب علیه خلیفه خروج کرد. مبنا این است؛ ابتدا یک نظریه درست مىکنند، خلافت یزید را مشروع جلوه مىدهند. بعد امام حسین(ع) را در برابر او قرار مىدهند و مىگویند حرکت او بر خلاف این خلافت مشروع است.
دوم اینکه نوع اینها که قضاوت مىکنند نگاه از درون نمىکنند. از بیرون نگاه مىکنند. اهدافى براى امام حسین(ع) درست مىکنند که در سخنان امام حسین(ع) نیست. مثلاً ابن خلدون مىگوید: حسین بن على(ع) خیلى خوب بود، یزید هم فاسق بود، ولى چه کنیم که محاسبات حسین بن على(ع) درست نبود. شوکت یعنى نیروى لازم را نداشت. در یک کلام محاسبات حسین بنعلی(ع) درست از آب در نیامد. حالا چرا این حرف را مىزند؟ براى اینکه توجه به حرفهاى امام حسین(ع) نکرده، خطبههاى امام را نخوانده، نامهها را توجه نکردهاست؟ امام حسین(ع) کى گفته من پیروز خواهم شد؟ همهجا سخن از تکلیف مىزند. سخن از امر به معروف و نهى از منکر مىزند. شما یک جا از کلمات امام حسین(ع) صحبتى از پیروزى و غلبه پیدا نمىکنید. بسیارى از اینها از برون نگاه به قضیه کردهاند. در تمام انقلابها و نهضتها سراغ اسنادى که از سران نهضتها بدست آمده مىروند.
اما بر گردیم به مبناى آنها، مبناى آنها اصولاً درست نیست. حتى از نگاه اهل سنت، چرا؟ در نگاه اهل سنت نوعاً به شورا تکیه مىکنند. در مشروعیت خلافت خلیفه حداقل به اهل حل و عقل نگاه مىکنند. خلیفه باید از طریق شورا به خلافت برسد. از طریق نظر اهل حل و عقل به خلافت برسد. اما یزید ابنجورى نبودهاست. یزید از طریق ولىعهدى به خلافت رسیده. انتخاب هیچ کدام از خلفاى راشدین، چهار خلیفه که اهل سنت قبول دارند، از نوع مسأله ولىعهدى نبود. معاویه خلافت را تبدیل به سلطنت کرد و این بدعت بود. بدعت بزرگى بود. بعد این ولایتعهدى در بنىامیه و بنى عباس تداوم پیدا کرد. اصلاً اساس خلافت یزید درست نبود که حالا کسى که در مقابل او قیام کند، بشود نامشروع.
خلافت یزید به دو دلیل نامشروع بود؛ یکى از طریق ولیعهدى به خلافت رسید. از طریق زور و تطمیع و تهدید و ترساندن و... و دیگر اینکه یزید از لحاظ فردى فاقد شرایط لازم براى خلافت بود. شما اگر در کتابهاى کلامى مثل شرح مقاصد و امثال اینها مطالعه کنید نوعاً روى عدالت خلیفه تکیه مىکنند. مىگویند خلیفهعادل باشد و در ادامه مىگویند اگر عدالت را از دست داد و عملاً فاسق شد چه باید کرد؟ آنجا اختلاف نظر دارند حداقل اینکه نوعاً عدالت را لازم مىدانند. یزید فاقد این شرط بود. یزید آدم فاسقى بود و فسقش را کتمان نمىکرد. بنا بر این کبراى قضیه هم اگر درست باشد، صغرى درست نیست. خلافت یزید خلافت مشروعى نبود.
استاد یوسفى غروى:
بسم الله الرحمن الرحیم
من وقتى که عنوان این جلسه را دیدم سه مسأله در نظرم آمد:
1. یکى خود روز عاشورا در نظر اهل سنت که در ضمن صحبتهاى جناب آقاى ناصرى داوودى اشارهاى به آن شد. قطع نظر از حوادث عاشوراى حسینى چون فقط عنوان عاشورا است حتى عنوان عاشوراى حسینى در آن قید نشده.
2. یکى هم قیام عاشورا،
3. یکى هم بزرگداشت روزعاشورا بعد از آن روز
اما نسبت به آن عاشورا من یک مقالهاى در شماره 2 مجله رسالت ثقلین دارم تحت عنوان «صوم یوم عاشورا» یا «یوم عاشورا فی اللغه والأدب والتاریخ». بالآخره اصل اینکه عاشورا در نگاه اهل سنت چه سابقهاى دارد؟ همان اشارهاى که جناب آقاى ناصرى دارند و در آن مقاله هست، اخبار و روایات و احادیث متعددى در صحاح هم حتى نقل کردهاند و به پیامبر اکرم(ص) نسبت دادند. همین موضوعى که مرحوم محدث قمى از کتاب شرح زیارت عاشوراى مرحوم حاج ابوالفضل تهرانى که اخیراً هم چاپ شد، آورده است؛ مرحوم محدث قمى در اعمال روز عاشورا بعد از عبارت «اللهم ان هذا یوم تبرّکت به آل امیه وآل زیاد» به این مناسبت وارد این حدیث شدهاند که مرحوم شیخ صدوق در امالى نقل از میثم تمار نقل از امسلمه نقل از حبابه از امیرالمومنین(ع)، اینکه بنى امیه امام حسین(ع) را مىکشند. این ملت فرزند پیغمبرشان را خواهند کشت، و بعد احادیثى را در فضیلت این روز جعل مىکنند. به مقتضاى همین حدیث، احادیث متعددى آنها به پیغمبراکرم(ص) نسبت دادهاند که این روز عاشورا، روزى است که خدا حضرت آدم را خلقت کرد یا توبه حضرت آدم را پذیرفت. روز نجات حضرت نوح است. روز نجات حضرت ابراهیم است. روز نجات موسى و بنى اسرائیل است. و بالآخره منتهاالیه احادیث این بود که روز عاشورا روز با فضیلتى است و به عنوان شکرانه این فضیلت الهى روز عاشورا را روزه بگیریم. البته خیلى از احادیث این معنا را دارد که پیغمبر(ص) وقتى که وارد مدینه شدند، دیدند یهودیان مدینه روزه دارند، پرسیدند: براى چه آنها روزه هستند؟ گفتند که روز عید کیپورشان است. پرسیدند عید کیپور چیست؟ گفتند که روز نجات موسى و بنى اسرائیل است از دست فرعونیان. پیامبر فرمود بنابراین من سزاوارتر از یهودیان هستم به تقدیر از برادرم حضرت موسی. پس هم خودشان روزه گرفتند و دستور هم دادند مسلمانان آن روز را روزه بگیرند. و لذا اهل سنت بر این مبنا هستند که روزه روز عاشورا قبل از روزه ماه مبارک رمضان واجب بوده است. بعد که روزه ماه رمضان واجب شد، روزه روز عاشورا تبدیل به استحباب شد. هنوز هم این اواخر من خطبه امام جماعت مسجد الحرام سعودى را از تلویزیونشان [دیدم و] شنیدم، همین اخبار را مىخواند و استناد مىکرد و دعوت مىکرد مسلمانها را به روزه گرفتن روز عاشورا به عنوان شکرانه این فضیلت در طول تاریخ انبیا. خوب جوابهایى که علما تحقیق کردهاند و جواب دادهاند به جاى خود.
این یک مطلب که مىبینید ما با اهل سنت در این مطلب هیچ اشتراکى نداریم. البته ممکن است کسى بگوید که بعضى فقهاى شیعه هم مخالف نیستند. چون روایاتش در شیعه هم اینطور نیست که نباشد، هست؛ و فقها موضع مختلفى در برابر این روایات گرفتهاند حتى مرحوم آقاى خوئى قائل به استحباب روزه عاشورا بوده است، اما دیگران موقف دیگرى دارند و این روایات را حمل بر تقیه کردهاند.
همانطور که معلوم شد عمده موضوع جلسه به تبع سخنرانى جناب آقاى ناصرى راجع به اختلاف نظرات اهل سنت نسبت به قیام عاشورا است. در این بحث اختلافات هم لااقل نمونهاش در مقدمه مقتل مرحوم سید عبد الرزاق موسوى مقدم که به عنوان «چهره خونین حسین(ع)» به قلم آقاى عزیزالله عطاردى خراسانى ترجمه شده، در آنجا به قدر کافى نمونههایى از این قبیل اقوال ابوبکر بن عربى آورده است. این غیر از محى الدین ابن عربى معروف است که او نظرش نظر غالب اهل تصوف و عرفان است نظر ابوبکربنعربى چنین نیست، مثبت است.
مطلب سوم موقف اهل سنت نسبت به بزرگداشت عاشورا است که آیا الآن در بزرگداشت روز عاشورا ممکن است که کسى از اهل سنت حتى قیام امام حسین(ع) را تصحیح کند؟ یعنى تخطئه نکند، اما در عین حال بزرگداشت عاشورا را صحیح هم نداند. این دو ملازم هم نیستند. کما اینکه هستند نمونههاى کافىاش را مرحوم آیتالله سید محمد على قاضى طباطبایى در کتاب تحقیق اربعین سیدالشهدا آورده است. کلماتى که غزالى و امثال او درباره بزرگداشت عاشورا گفتهاند که این بدعت است و بزرگداشت عاشورا حرام است و مشتمل بر جسارت به صحابه و تابعین است. و اینها احادیث لایجوز است.
حتى آنها امثال طبرى و آن معرفین دیگر را که این اخبار تاریخى را نقل کردهاند تخطئه مىکنند و در مقابل هستند کسانى که اینها را در این حد بدعت ندانند، حرام ندانند اما در عین حال نمىتوانیم مدعى شویم که این علماى اهل سنت پیش قدم در بزرگداشت عاشورا بودهاند. هرچه در میان اهل سنت از این قبیل بوده انعکاس از تشیع است. یعنى علماى شیعه بالتبع ائمه شیعه که هم خودشان یاد عاشورا را احیا کردند و هم پیروان خود را دعوت کردند و این مسأله را در بین شیعیان جا انداختند و بالآخره کار به دولتهاى اولیه شیعه رسید، یعنى دولت دیالمه و آلبویه در بغداد و ایران و دولت آل حمدان در شامات کبرى یعنى سوریه و فلسطین و اردن و شمال عراق و دولت شیعه ناقص شش امامى اسماعیلیه فاطمى در مصر و شمال آفریقا، این سه دولت شیعى یاد عاشورا را بر پا کردند و اینها انعکاساتى در میان ملل و شعوب داشت. یک عده از اهل سنت موافقت کردند. در درجه اوّل شافعیان از اهل سنت موافقت کردند. عدهّاى از علماى شافعى این نقش را گرفتند، البته ممکن است اشکال وارد شود که خوارزمى صاحب مقتل حنفی، است مقتل نوشتند اخبار عاشورا را منتقل کردند. اینها انعکاسى است و الا کسى نمىتواند ادعا کند که اهل سنت خودشان پیشقدم در احیا باشند.
بنابراین مسأله در هر سه قسمت نقاط موافقت اندکى و مخالفت بسیارى دارد. البته در عین حال نقاط مشترک دارد. یعنى ما مىتوانیم جوامع مشترکى با اهل سنت درباره امام حسین(ع) داشته باشیم و با آن جوامع مشترک نداى تقریبى و وحدتى را با سایر مسلمانان سر دهیم و دعوت به وحدت کنیم. اما معنایش این نیست که از نظر تاریخى تمام این نقاط اختلاف نادیده گرفته شود.
دکتر الله اکبرى:
با تشکر از آقاى یوسفى غروى من فکر مىکنم جناب آقاى ناصرى با این سخن آخر آقاى یوسفى موافق نباشند که نقاط مشترک شیعه و سنى در واقعه عاشورا کم است.
استاد ناصرى:
بله از این جهت که ما شیعیان به ائمه به عنوان امام و معصوم نگاه مىکنیم، و جهات اختصاصى شیعیان نقاط اختلاف زیادى با سنىها داریم. آنها با دیدگاه اهل سنت مراسم عاشورا را به رگبار مىبندند و بدعت مىدانند، ولى به هر صورت اینطور که در جامعه شیعه برداشت مىشود و بعضى فکر مىکنند که تشیع اختصاص به عاشورا دارد و عاشورا اختصاص به تشیع، اینگونه نیست. زمینه براى کار آماده است. مىشود با کار سامانى این نقاط هر چند کم را استفاده کرد و به اشتراک بیشترى رسید. بنده دیدگاههاى اینها را ارائه کردم. مسأله خلافت، سؤالها و چالشهایى اینها نسبت به امام حسین(ع) و عاشورا مطرح کردهاند مانند مسأله خلافت و حتى برائت یزید از قتل امام حسین(ع) و اینکه شیعیان امام حسین(ع) را دعوت کردند و به قتل رساندند و اهل سنت دخالت نداشت و اتهامات دیگرى از قبیل بدعت بودن و اینکه چرا براى امام علی(ع) شما عاشورا نمىگیرید و تجلیل نمىکنید و سؤالات و چالشهاى متعددى را که با غزالى شروع مىشود مطرح مىکنند، همه اینها را با مبانى اهل سنت مىشود پاسخ داد و ضعفهاى آنها با توجه به دیدگاه پژوهشى کاملاً روشن مىباشد. در یک کلام اشتراکات هست شاید حداقل باشد ولى داراى پتانسیلى مىباشد که مىشود با روش درست و با اطلاع رسانى صحیح و با تحقیق و پژوهش با دانشمندان و با استفاده از مبانى آنها این نقاط اشتراک را به حداکثر رساند و همانطورى که استاد اشاره کردند تبدیل له وحدت کرد.
دکتر الله اکبرى:
سؤالى مطرح شده است که دانشمندان اهل سنت در خصوص اجتهاد ابنزیاد و اجتهاد یزید و اجتهاد امام حسین(ع) برخى این نظر را مطرح کردهاند که هر سه نفر مجتهد بودند و هر سه نفر اجتهاد کردهاند و به اجتهاد خود عمل کردهاند. بنابراین هیچ کدام خطایى مرتکب نشدهاند.
جناب استاد پیشوایى شما توضیح بفرمایید.
استاد پیشوایى:
من از فرصت استفاده مىکنم و مىگویم که در میان دیدگاه بعضى از علما اهل سنت ختم مىشود. مثلاً در مورد غزالى درست تبیین نمىشود که فلان حرف را غزالى کجا گفته و چرا گفته. غزالى که عالم اخلاق است، این را در آفات زبان گفته که انسان به مومنین نباید بدگویى کند، بعد به لعن رسیده است. به مناسبت لعن و جسارت به مومن به اصطلاح اینقدر مقدسى درآورده که از آن طرف افتاده است و این را آنجا گفته است. بحث اصلاً سیاسى نیست. خیلى هم به غزالى اشکال گرفتهاند که من در حد یادآورى عرض مىکنم. از سناتورهاى زمان شاه کسى داشتیم سناتور على دشتى که دو کتاب دارد در ردّ صفویه: یکجا یک مقاله بسیار مستدلّ و منطقى دارد به جنگ رفته و گفته آقا شما آنقدر اینجا مقدّسى مىکنید و مىگویید که لعن چیزى نکنید. یزید را لعن نکنید، چون این ثابت نشده تواریخ را تخطئه مىکنید. شما چهطور بر ضد اسماعیلیه به نفع دربار بغداد این اعلامیه بزرگ را صادر کردهاید و اسماعیلیه را تکفیر کردهاید؟! اگر لعن مؤمن جایز نیست شما چرا این کار را کردهاید؟ بعضى جاها مىگویند که غزالى در کتابى به نام «سرالعالمین و کشف ما فی الدارین» که هم نجف چاپ شده و هم قم، از این حرفش در دفاع از یزید برگشته است. من نیافتم که این حرف چهقدر درست بوده است. اما عرض کردم اجتهاد یزید و امثال اینها سالبه به انتفاى موضوع است و اینجا جاى اجتهاد نیست و این را باید از جناب آقاى ناصرى سؤال بفرمایید به خاطر تحقیقى که ایشان انجام دادهاند. ایشان شرایط اجتهاد را ذکر کرده و یزید اصلاً فاقد شرایط اجتهاد بوده است. در مورد عبیدالله بنزیاد اصلاً این حرف را نمىزنند. حتى مدافعان یزید این حرف را نمىزنند و اشکالى که به اهل سنت اینجا وارد مىشود این است که مبناى آنها بر تجلیل صحابه است. صحابه را عادل مىدانند و تمام کارهاى صحابه را توجیه مىکنند.
عجیب این است که یزید صحابه نبوده و این قدر مایه مىگذارند براى او. ولى معاویه را جزء صحابه مىدانند و اعمال معاویه را در مقدّمات ولیعهدى یزید، با صحابى بودن معاویه توجیه مىکنند. اینجا، جاى اجتهاد نبوده. مسأله خیلى روشنتر از اینها بوده و یزید شرایط اجتهاد را نداشته است.
اما این که گاهى مطرح مىکنند که ابنعربى مالکى در «العواصم من القواصم» دارد که بعضى از خیرخواهان مثل عبدالله بن عمر و عبدالله بنعباس به امام حسین(ع) توصیه کردند که آقا شما این حرکت را نکنید، خطر دارد. اگر شما سخنان همه کسانى که به امام حسین(ع) توصیه کردند که از قیام خوددارى کند همه اینها به امام حسین(ع) حق مىدادند مخصوصاً به سخن عبدالله بن عمر دقت کنید. عبدالله بن عمر را ما سیاستمدار نمىدانیم اما من شخصاً این سخن او را خیلى عمیق مىدانم. عبدالله بن عمر گفت که: پسر پیغمبر! حق با شماست ولى آقا حکومت براى اینها خط قرمز است. شما اگر حکومت اینها را به خطر بیندازى اینها از هیچ جنایتى در حق شما فروگذار نمىکنند. شما را مىکشند و مسلمانها ذلیل مىشوند. بنابراین، این دو حق مىدادند به امام حسین(ع) ولى نوعى دنیاگرایانه فکر مىکردند. نوعى مصلحت اندیشانه فکر مىکردند. یک نفر نیست که بگوید این راه شما خطاست. اینجا، جاى عرض اول بنده است که امثال ابنخلدون هم که آمدهاند دنیاگرایانه فکر کردهاند گفتهاند حسینبنعلى(ع) نیروى لازم را نداشت. به سخنان امام حسین(ع) دقت نکردهاند که او به این توجه داشت که اساس دین به خطر افتاده و در اینجا تقیه جایز نیست.
سخنان و نامههاى امام حسین(ع) این را نشان مىدهد.
سؤالات طلاب:
سؤال: جناب استاد پیشوایى فرمودند که سه نظریه در بین اهل تسنن است؛ طرفداران جدّى، مخالفان جدّى و معتدلان. با توجه به اینکه شیعیان هم از طرفداران جدّى به مفهوم ممدوح کلمه هستند و در عین حال این ویژگى مىتواند اعتدال باشد، آن گروه سومى را بهتر نیست گروه ملایم بنامیم تا معتدل.
استاد پیشوایى:
بله، یعنى تندروىهاى آن دو دسته را ندارند. ولى هر سه دسته تفاوتهایى با هم دارند، در درون هر سه دسته تفاوتهایى هست.
سؤال: یک پیشنهاد دیگر این است که آیا مىشود که یکى از نهادهاى فرهنگى مذهبى در جمهورى اسلامى عهدهدار این مسئولیت شود که آثار علماى متقدّم و متأخر اهل تسنن را تلخیص کنند تا مبلّغین در مقام مناظره و تبلیغ از این آثار استناد کنند که موقفشان را خیلى قوى نشان مىدهد.
استاد پیشوایى:
همین تحقیق برادرمان جناب آقاى ناصرى بسیار مغتنم است. ما در مؤسسه امام خمینى پیشنهاد کردیم که گروه تاریخ آنجا مجموع کتابهاى اهل سنت را که بعضىها در زندگانى و فضیلت چهارده معصوم و بعضىها خاص دوازده امام نوشتهاند ـ که کم هم نیست مثل ابصارالعین، اسعافالراغبین اطحافالاشرار، تذکرهالخواص و الائمهالاثنىعشر ابن تولون و... خیلى هم هست ـ من پیشنهاد کردم که یکى از دوستان عهدهدار شود که ایشان عملاً 8-10 تا را انتخاب کرد، پیشنهادم این بود که در قالب تحقیق، بررسى کند که آیا همه اینها از یک مذهب بودند، یعنى همه مثلاً شافعى بودند که نبودند، آیا همه از یک عصر بودند که نبودند، آیا همه در یک کشور زندگى مىکردند که نمىکردند. اینها که از مذاهب و ادوار و نقاط مختلف بودند، که استاد جعفریان اینها را سنىهاى دوازدهامامى مىداند، چهطور در مورد دوازده امام، شیعه کتاب نوشتهاند نظر من این بود که ایشان انگیزههاى اینها را از تالیف این کتابها بنویسد، که ایشان دو تا را نوشتند و بعد مسوولیت دیگرى پذیرفتند و این تحقیق ناتمام ماند. ولى از ایشان پرسیدم که شما تا اینجا که دوتاى اینها را فهمیدید چه نتیجهاى بهدست آوردید؟ خوشبختانه بعضى از اینها انگیزههایشان را بیان کردهاند مثلاً شبلیتى در مقدمهاش مىنویسد من به یک درد چشم مبتلا شدم که اطبا از معالجه ناامید شدند و من نذر کردم اگر به برکت اهلبیت چشمدرد من خوب شود من شعرى در مدح آنها بسرایم و نذر من قبول شد. من شفا یافتم در صدد انجام نذرم برآمدم. دوستانم به من گفتند به شعر اکتفا نکن، چیزى بنویس و من این کتاب را نوشتهام. اسمش را نورالابصار گذاشتم.
بعضىها بیان نکردهاند آیا از دولت شیعى تبعیت کرده یا با شیعیان مجاور بودهاند این دوستمان گفت: من به دوتا نتیجه رسیدم؛ یکى اینکه نوع کسانىکه اینها کتابها را نوشتهاند یا شافعى بودهاند یا از عرفا بودهاند عرفا بنابر مبانىیى که دارند با شیعه نزدیکاند و ائمه(ع) را انسان کامل مىدانند. قطب مىدانند. ایشان مىگفت من به این نتیجه رسیدم، نوع اینها از عرفاى اهل سنت بودهاند و تعدادى از اینها شافعى بودهاند. ولى این پیشنهاد برادر عزیزمان بسیار بجاست. باید به دوستمان که این تحقیق را عهده دار بودند منتقل کنیم.
در خصوص امام حسین(ع) هم اگر تحقیق آقاى ناصرى بیرون بیاید تا حدّ زیادى تأمین مىکند.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
مأخذ: سایت مرکز جهانى علوم اسلامى
امام على(ع) و ولادت در کعبه
فهمیدم توسّلم مستجاب شد
پاسخى بر سخنان و ادعاهاى مولوى خیرشاهى
چرا دست بسته نماز نمىخوانیم؟
بررسى ادله خلافت ابوبکر
پاسخ دکتر عصام العماد به برخی شبهات
اعتراف عامّه به وفات حضرت زهرا(س) با عدم رضایت از شیخین
دنیاى اسلام بدون وهابىها
آیا پاره تن رسول خدا (ص) اولى به مراعات نبود؟!
ما بودیم که نگذاشتیم حق به اهلش برسد!
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :359445
مناظره دکتر قزوینی با مولوى مرادزهی [149]
شهادت 8 شیعه یمنى در مسجد [114]
اندیشمند لبنانى: امام خمینى رفت اما اندیشه او تا ابد زنده است [93]
بیانه 22 وهابى علیه ایران و حزب الله [117]
افتخار میکنم عضو «حزب ولایت فقیه» باشم [99]
نصرالله به آرامش در گفتار معروف است [105]
محاصره شیعیان پاکستانی 7 ماهه شد [112]
جسارت معلم وهابى در عربستان به حضرت زهرا (س) [141]
شهادت پنج جوان دیگر شیعه در کویته پاکستان [136]
انتقاد شدید هیکل از اعراب [168]
عثمان را الگو قرار بده وکنارهگیرى مکن [138]
مظلومنمایى 14مارس و معرکهگردانى العربیه [118]
حمله به یک رییس جمهور عربى به اتهام شیعه شدن؟! [216]
پاسخ به فتنه با سرعت فیبر نورى [108]
[آرشیو(135)]

رهیافتگان به مکتب اهل بیت
امامت و خلافت
پرسش و پاسخ
وهابیت رو به افول
مکتب اهل بیت
اهل سنت و اعتقاداتشان
اخبار و مناسبتها
بشنو این نى
نمازخانه بوستان بهاره
بندیر
سجاده ای پر از یاس
دنیاى جوانى
TOWER SIAH POOSH
دختری در راه آفتاب
یاران
بوی سیب
پرتو
جاء الحق و زهق الباطل
بهارستانه
manna
ساحل نشین اشک
مشاوره
لـعل سلسبیل
زورخانه بابا علی
فدایى سید على
عشق سرخ
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
منصور
کوثر بیکرانه
جمهوریت
حقوق و حقوقدان
esperance
شمیم
به یاد لاله ها
کوثر
دم مسیحایى
کبوترانه
نیلوفرآبى
موسسه فرهنگی وصال شهدا
با من حرف بزن
حزب اللهی مدرنیته
کجایید ای شهیدان خدایی
عاشقان على و فاطمه
14 معصوم
خدا
موتور سنگین
شهید امر به معروف زوبونی
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
حسین جان
خلوت تنهایی
احادیث
لبیک یا مهدی، یا خامنه ای
وبلاگ ایران اسلام
روح .راه .ارامش
اهل سنت واقعى
کریمه اهل بیت
کوثر
نقد وهابیت
همگرایی شیعه و اهل سنت
هیأت پیام آوران عاشورا
لیست وبلاگهاى به روز شده
دهه فجر
نسیم رضوان
وبلاگ خونه دانشجویی تاکستان
کوچهام مهتابى است
شیعیان
فاطر سبز